دی 1397
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << < جاری> >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          




 جستجو 



 
  پاسخ های کلامی به پرسش های کلامی ...

انواع آزمایش الهی

پرسش :آزمایش الهى از چه راه هایی صورت مى گیرد؟

پاسخ اجمالی :آزمایش الهی یک امر قطعی و برای همه افراد از جمله انبیاء می باشد و انواع آن؛ ترس، گرسنگى، زیان مالى و جانى، کمبود ثمرات و امور دیگرى مانند: فرزندان، پیامبران، دستورات الهی و بعضى خواب ها می باشد. حتی شرور، خیرها و عملکرد افراد درقبال مشکلات یکدیگر نیز می توانند آزمایش الهى محسوب شود. البته لازم نیست همه افراد با تمام موارد سنجیده شوند، همچنان که موفقیت در آزمونی دلیل بر عملکرد صحیح در دیگر موارد نمی شود.

پاسخ :براى پاسخ به این سؤال مى توان به آیه ۱۵۵ سوره «بقره» اشاره نمود، این آیه به مسأله «آزمایش به طور کلى» و چهره هاى گوناگون آن اشاره مى کند و به عنوان یک امر قطعى و تخلف ناپذیر مى فرماید: (به طور مسلّم ما همه شما را با امورى همچون ترس، گرسنگى، زیان مالى و جانى و کمبود میوه ها آزمایش مى کنیم)؛ «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْء مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْص مِنَ الأَمْوالِ وَ الأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ».
و از آنجا که پیروزى در این امتحانات، جز در سایه مقاومت و پایدارى ممکن نیست در پایان آیه مى فرماید: (و بشارت ده صابران و پایداران را)؛ «وَ بَشِّرِ الصّابِرینَ».
در این آیه، نمونه هائى از امورى که انسان با آنها امتحان مى شود بیان شده، از قبیل: ترس، گرسنگى، زیان هاى مالى، و مرگ… ولى وسائل آزمایش خداوند منحصر به اینها نیست، امور دیگرى نیز در قرآن به عنوان وسیله امتحان آمده است، مانند فرزندان، پیامبران، و دستورات خداوند، حتى بعضى از خواب ها ممکن است از وسائل آزمایش باشد، (شرور و خیرها نیز از آزمایش هاى الهى محسوب مى شوند)؛ «وَ نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْر».(۱)
بنابراین، مواردى که در آیه شمرده شده جنبه انحصارى ندارد، هر چند از نمونه هاى روشن و زنده آزمایش هاى الهى است.
مى دانیم مردم در برابر آزمایش هاى خداوند به دو گروه تقسیم مى شوند:
گروهى از عهده امتحانات بر آمده و گروهى مردود مى شوند.
مثلاً مسأله «ترس» که پیش مى آید گروهى خود را مى بازند و به خاطر این که کوچک ترین ضررى به آنها نرسد، شانه از زیر بار مسئولیت خالى مى کنند در جنگ ها فرار مى کنند، یا راه سازشکارى پیش مى گیرند، و با عذرتراشى هائى همچون: « نَخْشى أَنْ تُصیبَنا دائِرَةً»؛ (ما مى ترسیم ضررى به ما متوجه شود)(۲) از تکلیف الهى سرباز مى زنند.
اما گروهى دیگر در برابر عوامل ترس با ایمان و توکل بیشترى خود را براى هر گونه فدا کارى مهیا مى کنند، چنان که در قرآن آمده است: «الَّذینَ قالَ لَهُمُ النّاسُ إِنَّ النّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إیماناً وَ قالُوا حَسْبُنَا اللّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیل»؛ (وقتى به مردم با ایمان مى گفتند اوضاع خطرناک است، و دشمنان شما مجهزند، شما عقب نشینى کنید بر ایمان و توکل آنها افزوده مى شد)!.(۳)
در برابر سائر مشکلات و عوامل امتحان که در آیه آمده است همچون گرسنگى و زیان هاى مالى و جانى نیز همه مردم یکسان نیستند.
امتحانات الهى همیشه به وسیله حوادث سخت و ناگوار نیست، که گاه خدا بندگانش را با وفور نعمت و کامیابى ها آزمایش مى کند، چنان که قرآن مى فرماید: «وَ نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ فِتْنَة»)؛
(ما شما را به وسیله بدى ها و خوبى ها امتحان مى کنیم).(۴)
و در جاى دیگر از قول سلیمان(علیه السلام) مى خوانیم: «هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنی أَ أَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ»؛ (این از فضل پروردگار من است او مى خواهد مرا آزمایش کند که من در برابر این نعمت شکرگزارى، یا کفران مى کنم)؟!
توجه به چند نکته دیگر نیز در اینجا ضرورى است:
۱ ـ لازم نیست همه مردم با همه وسائل، آزمایش شوند، بلکه ممکن است امتحان هر گروهى به چیزى باشد؛ چرا که تناسب با روحیه ها و وضع فردى و اجتماعى مردم در اینجا شرط است.
۲ ـ ممکن است یک انسان از عهده پاره اى از امتحانات به خوبى بر آید در حالى که در برابر امتحانات دیگر، سخت رفوزه شود.
۳ ـ و نیز ممکن است امتحان فردى، وسیله امتحان دیگرى باشد، مثلاً خداوند کسى را با مصیبت فرزند دلبندش مورد آزمایش قرار مى دهد، این آزمایش پاى دیگران را هم به میدان امتحان مى کشد که آیا آنها در مقام همدردى بر مى آیند و در تخفیف آلام شخص مصیبت زده مى کوشند یا نه؟
۴ ـ امتحانات الهى، جنبه عمومى و همگانى دارد و حتى پیامبران از آن مستثنى نیستند، بلکه آزمایش آنها با توجه به سنگینى مسئولیتشان به درجات، سخت تر از آزمایش دیگران است.
آیات سوره هاى مختلف قرآن گویاى این حقیقت است که هر یک از پیامبران به سهم خود در کوران آزمایش هاى شدیدى قرار گرفتند، حتى جمعى از آنان قبل از رسیدن به مقام رسالت، یک دوران طولانى از آزمایش هاى مختلف داشتند تا کاملاً ورزیده شوند، و براى رهبرى و هدایت خلق آمادگى کامل پیدا کنند.
در میان پیروان مکتب انبیاء نیز، نمونه هاى درخشانى از صبر و پایدارى در صحنه امتحان دیده مى شود که هر کدام الگو و اسوه اى مى تواند باشد. (۵)

پی نوشت :

(۱). سوره انبیاء، آیه ۳۵.

(۲). سوره مائده، آیه ۵۲.

(۳). سوره آل عمران، آیه ۱۷۳.

(۴). سوره انبیاء، آیه ۳۵.

(۵). گرد آوری از کتاب: تفسیر نمونه، آیت الله العظمی مکارم شیرازی، دار الکتب الإسلامیه، چاپ پنجاه و پنجم، ج ۱، ص ۵۹۷.

نرم افزار شبهات کلامی

https://makarem.ir

موضوعات: بصیرت  لینک ثابت

[جمعه 1397-10-14] [ 11:34:00 ق.ظ ]  



  پاسخ های کلامی به پرسش های کلامی ...

انواع آزمایش الهی

پرسش :آزمایش الهى از چه راه هایی صورت مى گیرد؟

پاسخ اجمالی :آزمایش الهی یک امر قطعی و برای همه افراد از جمله انبیاء می باشد و انواع آن؛ ترس، گرسنگى، زیان مالى و جانى، کمبود ثمرات و امور دیگرى مانند: فرزندان، پیامبران، دستورات الهی و بعضى خواب ها می باشد. حتی شرور، خیرها و عملکرد افراد درقبال مشکلات یکدیگر نیز می توانند آزمایش الهى محسوب شود. البته لازم نیست همه افراد با تمام موارد سنجیده شوند، همچنان که موفقیت در آزمونی دلیل بر عملکرد صحیح در دیگر موارد نمی شود.

پاسخ :براى پاسخ به این سؤال مى توان به آیه ۱۵۵ سوره «بقره» اشاره نمود، این آیه به مسأله «آزمایش به طور کلى» و چهره هاى گوناگون آن اشاره مى کند و به عنوان یک امر قطعى و تخلف ناپذیر مى فرماید: (به طور مسلّم ما همه شما را با امورى همچون ترس، گرسنگى، زیان مالى و جانى و کمبود میوه ها آزمایش مى کنیم)؛ «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْء مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْص مِنَ الأَمْوالِ وَ الأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ».
و از آنجا که پیروزى در این امتحانات، جز در سایه مقاومت و پایدارى ممکن نیست در پایان آیه مى فرماید: (و بشارت ده صابران و پایداران را)؛ «وَ بَشِّرِ الصّابِرینَ».
در این آیه، نمونه هائى از امورى که انسان با آنها امتحان مى شود بیان شده، از قبیل: ترس، گرسنگى، زیان هاى مالى، و مرگ… ولى وسائل آزمایش خداوند منحصر به اینها نیست، امور دیگرى نیز در قرآن به عنوان وسیله امتحان آمده است، مانند فرزندان، پیامبران، و دستورات خداوند، حتى بعضى از خواب ها ممکن است از وسائل آزمایش باشد، (شرور و خیرها نیز از آزمایش هاى الهى محسوب مى شوند)؛ «وَ نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْر».(۱)
بنابراین، مواردى که در آیه شمرده شده جنبه انحصارى ندارد، هر چند از نمونه هاى روشن و زنده آزمایش هاى الهى است.
مى دانیم مردم در برابر آزمایش هاى خداوند به دو گروه تقسیم مى شوند:
گروهى از عهده امتحانات بر آمده و گروهى مردود مى شوند.
مثلاً مسأله «ترس» که پیش مى آید گروهى خود را مى بازند و به خاطر این که کوچک ترین ضررى به آنها نرسد، شانه از زیر بار مسئولیت خالى مى کنند در جنگ ها فرار مى کنند، یا راه سازشکارى پیش مى گیرند، و با عذرتراشى هائى همچون: « نَخْشى أَنْ تُصیبَنا دائِرَةً»؛ (ما مى ترسیم ضررى به ما متوجه شود)(۲) از تکلیف الهى سرباز مى زنند.
اما گروهى دیگر در برابر عوامل ترس با ایمان و توکل بیشترى خود را براى هر گونه فدا کارى مهیا مى کنند، چنان که در قرآن آمده است: «الَّذینَ قالَ لَهُمُ النّاسُ إِنَّ النّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إیماناً وَ قالُوا حَسْبُنَا اللّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیل»؛ (وقتى به مردم با ایمان مى گفتند اوضاع خطرناک است، و دشمنان شما مجهزند، شما عقب نشینى کنید بر ایمان و توکل آنها افزوده مى شد)!.(۳)
در برابر سائر مشکلات و عوامل امتحان که در آیه آمده است همچون گرسنگى و زیان هاى مالى و جانى نیز همه مردم یکسان نیستند.
امتحانات الهى همیشه به وسیله حوادث سخت و ناگوار نیست، که گاه خدا بندگانش را با وفور نعمت و کامیابى ها آزمایش مى کند، چنان که قرآن مى فرماید: «وَ نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ فِتْنَة»)؛
(ما شما را به وسیله بدى ها و خوبى ها امتحان مى کنیم).(۴)
و در جاى دیگر از قول سلیمان(علیه السلام) مى خوانیم: «هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنی أَ أَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ»؛ (این از فضل پروردگار من است او مى خواهد مرا آزمایش کند که من در برابر این نعمت شکرگزارى، یا کفران مى کنم)؟!
توجه به چند نکته دیگر نیز در اینجا ضرورى است:
۱ ـ لازم نیست همه مردم با همه وسائل، آزمایش شوند، بلکه ممکن است امتحان هر گروهى به چیزى باشد؛ چرا که تناسب با روحیه ها و وضع فردى و اجتماعى مردم در اینجا شرط است.
۲ ـ ممکن است یک انسان از عهده پاره اى از امتحانات به خوبى بر آید در حالى که در برابر امتحانات دیگر، سخت رفوزه شود.
۳ ـ و نیز ممکن است امتحان فردى، وسیله امتحان دیگرى باشد، مثلاً خداوند کسى را با مصیبت فرزند دلبندش مورد آزمایش قرار مى دهد، این آزمایش پاى دیگران را هم به میدان امتحان مى کشد که آیا آنها در مقام همدردى بر مى آیند و در تخفیف آلام شخص مصیبت زده مى کوشند یا نه؟
۴ ـ امتحانات الهى، جنبه عمومى و همگانى دارد و حتى پیامبران از آن مستثنى نیستند، بلکه آزمایش آنها با توجه به سنگینى مسئولیتشان به درجات، سخت تر از آزمایش دیگران است.
آیات سوره هاى مختلف قرآن گویاى این حقیقت است که هر یک از پیامبران به سهم خود در کوران آزمایش هاى شدیدى قرار گرفتند، حتى جمعى از آنان قبل از رسیدن به مقام رسالت، یک دوران طولانى از آزمایش هاى مختلف داشتند تا کاملاً ورزیده شوند، و براى رهبرى و هدایت خلق آمادگى کامل پیدا کنند.
در میان پیروان مکتب انبیاء نیز، نمونه هاى درخشانى از صبر و پایدارى در صحنه امتحان دیده مى شود که هر کدام الگو و اسوه اى مى تواند باشد. (۵)

پی نوشت :

(۱). سوره انبیاء، آیه ۳۵.

(۲). سوره مائده، آیه ۵۲.

(۳). سوره آل عمران، آیه ۱۷۳.

(۴). سوره انبیاء، آیه ۳۵.

(۵). گرد آوری از کتاب: تفسیر نمونه، آیت الله العظمی مکارم شیرازی، دار الکتب الإسلامیه، چاپ پنجاه و پنجم، ج ۱، ص ۵۹۷.

نرم افزار شبهات کلامی

https://makarem.ir

موضوعات: بصیرت  لینک ثابت

 [ 11:33:00 ق.ظ ]  



  پاسخ های کلامی به پرسش های کلامی ...

امتحان الهی معیار ثواب و عقاب

پرسش :آیا امتحان الهى معیارى براى ثواب و عقاب الهى است؟

پاسخ اجمالی :آیات ۱۵و۱۶ سوره فجر، هشدار مى دهد: نه اقبال نعمت دلیل بر تقرب به خدا است، و نه ادبار نعمت دلیل بر دورى از حق، بلکه خداوند طبق حکمتش هر گروهى را به چیزى آزمایش مى کند و تنها امتحان الهی معیار ثواب و عقاب است. این انسان هاى کم ظرفیت اند که گاه مغرور و گاه مأیوس مى شوند. آیات۵۱ فصلت و ۹  هود،  نیز همین مضمون را دربر داشته و اشاره سربسته اى به فلسفه بلاها و حوادث دردناک مى کند.

پاسخ :پاسخ این سؤال در آیات ۱۵ ـ ۱۶ سوره «فجر» آمده است. خداى متعال در این آیات به مسأله «امتحان» که معیار ثواب و عقاب الهى و مهم ترین مسأله زندگى انسان محسوب مى شود، اشاره مى کند.
نخست مى فرماید: (اما انسان، هنگامى که پروردگارش او را براى آزمایش اکرام کند و نعمت بخشد، مغرور مى شود، و مى گوید: خداوند مرا گرامى داشته است)!؛ «فَأَمَّا الاِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَکْرَمَنِ».
او نمى داند که آزمایش الهى گاه با نعمت است، و گاه با انواع بلا؛ نه روى آوردن نعمت باید مایه غرور گردد، و نه بلاها مایه یأس و نومیدى؛ ولى این انسان کم ظرفیت در هر دو حال هدف آزمایش را فراموش مى کند، به هنگام روى آوردن نعمت چنان مى پندارد که مقرب درگاه خدا شده، و این نعمت دلیل بر آن قرب است.
قابل توجه این که: در آغاز آیه مى گوید: خداوند او را مورد اکرام قرار مى دهد، ولى در ذیل آیه از این که انسان خود را مورد اکرام خدا مى بیند ملامت مى شود، این به خاطر آن است که: اکرام اول به همان معنى انعام است، و اکرام دوم به معنى قرب در درگاه خداست.
(و اما هنگامى که براى امتحان روزى را بر او تنگ بگیرد، مأیوس مى شود و مى گوید: پروردگارم مرا خوار کرده)!؛ «وَ أَمّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَهانَنِ».
یأس سر تا پاى او را فرا مى گیرد، و از پروردگارش مى رنجد و ناخشنود مى شود، غافل از این که اینها همه وسائل آزمایش و امتحان او است، امتحانى که رمز پرورش و تکامل انسان، و به دنبال آن سبب استحقاق ثواب، و در صورت مخالفت مایه استحقاق عذاب است.
این دو آیه، هشدار مى دهد که: نه اقبال نعمت دلیل بر تقرب به خدا است، و نه ادبار نعمت دلیل بر دورى از حق، اینها مواد مختلف امتحانى است که خداوند طبق حکمتش هر گروهى را به چیزى آزمایش مى کند، این انسان هاى کم ظرفیت اند که گاه مغرور، و گاه مأیوس مى شوند.
در آیه ۵۱ «فصلت» نیز آمده است: «وَ إِذا أَنْعَمْنا عَلَى الاِنْسانِ أَعْرَضَ وَ نَأى بِجانِبِهِ وَ إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ فَذُو دُعاء عَرِیض»: (هنگامى که نعمتى به انسان مى دهیم، روى مى گرداند و با تکبر از حق دور مى شود، اما هنگامى که مختصر ناراحتى به او برسد، پیوسته دعا مى کند و بى تابى مى نماید).
و در آیه ۹ سوره «هود» آمده است: «وَ لَئِنْ أَذَقْنَا الاِنْسانَ مِنّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْناها مِنْهُ إِنَّهُ لَیَؤُسٌ کَفُورٌ»؛ (هر گاه ما به انسان رحمتى بچشانیم سپس از او بگیریم، نومید و ناسپاس مى شود).
این دو آیه، علاوه بر این که مسأله آزمایش الهى را از طرق مختلف گوشزد مى کند، این نتیجه را نیز مى بخشد که: هرگز نباید برخوردار شدن از نعمت ها، و یا محرومیت از آن را دلیل بر شخصیت و مقام در پیشگاه خداوند، و یا دورى از ساحت مقدس او بدانیم، بلکه معیار، همیشه و همه جا ایمان و تقوا است.
چه بسیار پیامبرانى که به انواع مصائب در این دنیا گرفتار شدند، و در مقابل چه بسیار کفار ستمگرى که از انواع نعمت ها برخوردار بودند، و این است طبیعت زندگى دنیا.
در ضمن، این آیه اشاره سربسته اى به فلسفه بلاها و حوادث دردناک نیز مى کند.(۱)

پی نوشت :

(۱). گرد آوری از کتاب: تفسیر نمونه، آیت الله العظمی مکارم شیرازی، دارالکتب الإسلامیه، چاپ سی و سوم، ج ۲۶، ص ۴۷۸.

نرم افزار شبهات کلامی

https://makarem.ir

موضوعات: بصیرت  لینک ثابت

 [ 11:32:00 ق.ظ ]  



  پاسخ های کلامی به پرسش های کلامی  ...

علت آزمایش خداوند با وجود علم غیب به بندگان

پرسش :اگر برای خداوند غیب و شهود معنا ندارد و او باطن بندگان را می داند چرا آنان را آزمایش می نماید؟

پاسخ اجمالی :امحتان دو گونه است؛ گاهی برای تحصیل علم امتحان گیرنده است، همانند امتحان اولیاء مدرسه از محصلین خود، و گاهی امتحانی است که استاد به مقدار پیشرفت شاگردش علم دارد، ولى او امتحان را وسیله اى قرار مى دهد تا شاگرد با مطالعه بیشتر ورزیده  شود. در امتحان نوع اول استاد ذى نفع بود و در امتحان نوع دوم شاگرد، امتحانات الهی از نوع دوم است. شخص برای تلاش و پیشرفت آزمایش می شود. امتحان الهی برای پرورش و خالص شدن روح انسان می باشد و لذا خداوند انبیائش را امتحان می کند تا بتوانند در مقابل مستکبران بایستند.

پاسخ :خداوند با آزمایش و ابتلاء خود در صدد ساختن روح انسان است. اگر سؤال شود کسى امتحان مى کند که جاهل باشد و با امتحان کردن مى خواهد عالم شود؛ مثلاً اولیاء یک مدرسه که از محصلین امتحان مى گیرند یا کارفرمایى که از کارگر خود امتحان عملى می‌گیرد، براى این است که به مقدار یادگیرى محصل و کارگر آگاه شوند. خداوندى که براى او غیب و شهود یکسان است و اصلاً غیبى براى او تصور نمى شود چرا امتحان مى کند؟
در جواب مى گوئیم امتحان بر دو گونه است:
۱. امتحانى که براى تحصیل علم انجام مى گیرد، مثل دو مثالى که در متن سؤال ذکر شد.
۲. امتحانى که استاد عالم است به مقدار پیشرفت شاگردش، ولى او امتحان را عاملى و وسیله اى قرار مى دهد تا بتواند شاگرد را براى مطالعه بیشتر به کار اندازد و او را در کار خود ورزیده تر کند.
در امتحان نوع اول استاد ذى نفع بود و در امتحان نوع دوم شاگرد ذى نفع است، امتحان خداوندى از نوع دوم است.
«راغب» در مفردات خود ریشه «فتنه» که به معنى امتحان استعمال مى شود را این گونه تفسیر نموده است: «اُصلُ الفِتَنْ اِدخالُ الذَّهَب النّارَ لِتَظْهَرَ جَوْدَتُهُ مِن رِداءَتِه»(۱)؛ (ریشه ماده فتن در لغت به معنى داخل کردن طلا در آتش است، تا این که طلاى اصل از مواد مخلوط با آن که ارزش چندانى ندارد، جدا گردیده و طلای ناب ظاهر شود).
خداوند با امتحان، زمینه پرورش و ورزیده شدن مخلوقات را فراهم مى آورد، تا ناخالصى هاى وجود آنها در اثر فشار مشکلات و گوهر وجود آنها در اثر حرارتهاى زمانه آبدیده شود همانند کسى که طلاى ناخالص را با تیزاب (اسید سلطانى) مخلوط مى کند، و در کوره حرارت مى دهد تا ناخالصى هاى آن ذوب گردد، و طلاى خالص به دست آید؛ زیرا معروف است که (اسید سلطانى) با تمام فلزات ترکیب مى شود جز طلا و براى همین جهت است که بقیه فلزات مخلوط شده با طلا را همراه با حرارت ذوب مى کنند و طلاى خالص باقى مى ماند، بله امتحانات خداوندى (اسید سلطانى) است، که ما را در کوره مشکلات خالص مى کند.
همچنان که پیامبران عظیم الشأنى چون ابراهیم(علیه السلام) و موسى(علیه السلام) و عیسى(علیه السلام) و نبى مکرم اسلام(صلى الله علیه وآله) را چنین کرد و حتى اینان هم از چنین آزمایشاتى در آزمایشگاه بزرگ تاریخ مأمون نبوده اند، و چنان آبدیده شدند که در مقابل مستبدان زمان خویش سر تعظیم فرو نیاوردند، زیرا کمرى که در اثر مشکلات قد برافراشته، در اثر ظلم ها و زورگویى ها هرگز منعطف و خمیده نمى شود. نه تنها ما که در عالم به ظاهر انسانهائیم چنینیم، در عالم نباتات و گیاهان هم چنین است.
درختانى که همیشه همبازى طوفانهاى وحشى بیابانى بوده و در صخره هاى کم آب کوه ها دور از دسترس باغبان ها رشد کرده اند، مقاومتشان بیشتر از درختانى است که همبازى نسیم هاى ملایم بوده و در کنار جویباران و درون باغ ها در حصار دیوارها به رشد خود ادامه مى داده اند، حتى شعله آتش چوب هاى درختان بیابانى افروخته تر و خاموشى آنها دیرتر از چوبهاى درختانى است که در کنار آب و زیر نظر باغبان روئیده اند.
امام علی(علیه‌السلام) در نامه‌ای به عثمان بن حنیف _ که از طرف آن حضرت حاکم بصره بود _ نوشتند: «اَلا و اِنّ الشّجرة البَریّة اَصْلَبُ عَوداً و الرّوائعَ الخَضِرَةَ اَرَقَّ جُلوداً و النَّباتاتُ البَدَویّة اَقْوى وَقُوداً و اَبْطَأَ خَموُدا»(۲)؛ (آگاه باشید که درختان بیابانى [که آب کم به آن مى رسد] چوبش سخت تر [و استوارتر] است و درختهاى سبز و خرم [که در باغهاى پر آب کاشته شده] پوستشان نازکتر است و گیاهان دشتى [که جز آب باران آب دیگرى نیابند] شعله آتش آنها افروخته تر و خاموشى آنها دیرتر است).(۳)

پی نوشت :(۱). المفردات فی غریب القرآن، راغب اصفهانى حسین بن محمد، تحقیق: صفوان عدنان داود، دارالعلم / الدار الشامیة، دمشق، بیروت، ۱۴۱۲ قمری، چاپ: اول، ص ۶۲۳.

(۲). نهج البلاغة، شریف الرضى، محمد بن حسین‏، محقق / مصحح: صبحی صالح، هجرت‏، قم‏، ‏۱۴۱۴ قمری، چاپ: اول، ص ۴۱۸، نامه ۴۵ (و من کتاب له ع إلى عثمان بن حنیف الأنصاری و کان عامله على البصرة و قد بلغه أنه دعی إلى ولیمة قوم من أهلها، فمضى إلیها – قوله).

(۳). گردآوری ازکتاب: اخلاق اسلامى در نهج البلاغه، ناصر، مکارم شیرازى، تهیه و تنظیم: اکبر خادم الذاکرین‏، نسل جوان‏، قم‏، ۱۳۸۵ شمسی، چاپ: اول‏، ج ۱، ص ۵۱.

نرم افزار شبهات کلامی

https://makarem.ir

موضوعات: بصیرت  لینک ثابت

 [ 11:31:00 ق.ظ ]  



  پاسخ های کلامی به پرسش های کلامی ...

فلسفه آزمایش بندگان، با وجود علم الهی

پرسش :با توجه به اینکه خدا از اسرار درون و برون همه کس و همه چیز آگاه است، چرا انسان ها را امتحان مى کند؟

پاسخ اجمالی :مفهوم آزمایش در مورد خداوند با آزمایش هاى ما متفاوت است. آزمایش هاى ما براى رفع ابهام است، اما آزمایش الهى براى شکوفا کردن استعدادهاى نهفته و تربیت است، همان گونه که فولاد را براى استحکام بیشتر در کوره مى گدازند تا آبدیده شود. ضمن اینکه صفات درونى انسان به تنهائى نمى تواند معیارى براى ثواب و عقاب گردد، مگر آن زمانى که در لابلاى اعمال انسان خودنمائى کند و انسان خود به حقیقت خود واقف شود.

پاسخ :پاسخ این سؤال مهم را در اینجا باید جستجو کرد که: مفهوم آزمایش و امتحان در مورد خداوند با آزمایش هاى ما بسیار متفاوت است.
آزمایش هاى ما براى شناخت بیشتر و رفع ابهام و جهل است، اما آزمایش الهى در واقع «پرورش و تربیت» است.
توضیح این که: در قرآن متجاوز از بیست مورد امتحان به خدا نسبت داده شده است.
این یک قانون کلى و سنت دائمى پروردگار است که براى شکوفا کردن استعدادهاى نهفته (از قوه به فعل رساندن آنها) و در نتیجه، پرورش دادن بندگان، آنان را مى آزماید.
یعنى همان گونه که فولاد را براى استحکام بیشتر در کوره مى گدازند تا به اصطلاح آبدیده شود، آدمى را نیز در کوره حوادث سخت پرورش مى دهد تا مقاوم گردد.
در واقع امتحان خدا به کار باغبانى پر تجربه شبیه است که دانه هاى مستعد را در سرزمین هاى آماده مى پاشد، این دانه ها با استفاده از مواهب طبیعى شروع به نمو و رشد مى کنند.
تدریجاً با مشکلات مى جنگند و با حوادث پیکار مى نمایند در برابر طوفان هاى سخت، سرماى کشنده و گرماى سوزان ایستادگى به خرج مى دهند تا شاخه گلى زیبا یا درختى تنومند و پر ثمر بار آید که بتواند به زندگى و حیات خود در برابر حوادث سخت ادامه دهد.
سربازان را براى این که از نظر جنگى نیرومند و قوى شوند به مانورها و جنگ هاى مصنوعى مى برند و در برابر انواع مشکلات: تشنگى، گرسنگى، گرما، سرما، حوادث دشوار، و موانع سخت، قرار مى دهند تا ورزیده و آبدیده شوند.
و این است رمز آزمایش هاى الهى.
قرآن مجید به این حقیقت تصریح کرده مى گوید: «وَ لِیَبْتَلِیَ اللّهُ ما فی صُدُورِکُمْ وَ لِیُمَحِّصَ ما فی قُلُوبِکُمْ وَ اللّهُ عَلیمٌ بِذاتِ الصُّدُور»؛ (براى این است که خداوند آنچه را در سینه پنهان دارید بیازماید و آنچه را در دل هاى شما است کاملاً خالص گرداند و او به همه اسرار درون شما آگاه است). (۱)
امیر مؤمنان على(علیه السلام) تعریف بسیار پر معنى در زمینه فلسفه امتحانات الهى دارد مى فرماید: «وَ إِنْ کانَ سُبْحانَهُ أَعْلَمَ بِهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ لَکِنْ لِتَظْهَرَ الأَفْعالُ الَّتِی بِها یُسْتَحَقُّ الثَّوابُ وَ الْعِقاب»؛ (گر چه خداوند به روحیات بندگانش از خودشان آگاه تر است ولى آنها را امتحان مى کند تا کارهاى خوب و بد که معیار پاداش و کیفر است از آنها ظاهر گردد). (۲)
یعنى صفات درونى انسان به تنهائى نمى تواند معیارى براى ثواب و عقاب گردد، مگر آن زمانى که در لابلاى اعمال انسان خودنمائى کند، خداوند بندگان را مى آزماید تا آنچه در درون دارند در عمل آشکار کنند، استعدادها را از قوه به فعل برسانند و مستحق پاداش و کیفر او گردند.
اگر آزمایش الهى نبود این استعدادها شکوفا نمى شد و میوه هاى اعمال بر شاخسار درخت وجود انسان نمایان نمى گشت و این است فلسفه آزمایش الهى در منطق اسلام. (۳)

پی نوشت :(۱). سوره آل عمران، آیه ۱۵۴.

(۲). «نهج البلاغه»، کلمات قصار، جمله ۹۳؛ «بحار الانوار»، جلد ۹۱، صفحه ۱۹۷.

(۳). گرد آوری از کتاب: تفسیر نمونه، آیت الله العظمی مکارم شیرازی، دار الکتب الإسلامیه، چاپ پنجاه و پنجم، ج ۱، ص ۶۰۰.

نرم افزار شبهات کلامی

https://makarem.ir

موضوعات: بصیرت  لینک ثابت

 [ 11:28:00 ق.ظ ]  



  پاسخ های کلامی به پرسش های کلامی ...

امتحان الهی، سنّتی همگانی

پرسش :آیا امتحان و آزمایش خداوند همگانى است؟

پاسخ اجمالی : از آنجا که نظام جهان هستى، نظام تکامل و پرورش است و تمامى موجودات زنده مسیر تکامل را مى پیمایند، حتى درختان، استعداد خود را با میوه بروز مى دهند، همه مردم از انبیاء گرفته تا دیگران، بر طبق این قانون عمومى آزمایش می شوند، و استعدادهای خود را شکوفا می سازند. گر چه امتحانات الهى متفاوت است، بعضى مشکل، بعضى آسان، اما به هر حال آزمایش براى همه هست. خداوند در این رابطه می فرماید: «آیا مردم گمان مى کنند بدون امتحان رها مى شوند، نه، هرگز بلکه همگى باید امتحان دهند».

پاسخ :از آنجا که نظام حیات در جهان هستى نظام تکامل و پرورش است و تمامى موجودات زنده مسیر تکامل را مى پیمایند، حتى درختان، استعدادهاى نهفته خود را با میوه بروز مى دهند، همه مردم از انبیاء گرفته تا دیگران طبق این قانون عمومى مى بایست آزمایش شوند، و استعدادات خود را شکوفا سازند.
گر چه امتحانات الهى متفاوت است، بعضى مشکل، بعضى آسان و قهرا نتائج آنها نیز با هم فرق دارد، اما به هر حال آزمایش براى همه هست، قرآن مجید به امتحان عمومى انسان ها اشاره کرده مى فرماید: «أَ حَسِبَ النّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنّا وَ هُمْ لایُفْتَنُون»؛ (آیا مردم گمان مى کنند بدون امتحان رها مى شوند، نه، هرگز بلکه همگى باید امتحان دهند).(۱)
قرآن نمونه هائى از امتحانات پیامبران را نیز بازگو کرده است آنجا که مى فرماید: «وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهیمَ رَبُّه»؛ (خداوند ابراهیم را امتحان کرد).(۲)
در جاى دیگر آمده است: «فَلَمّا رَآهُ مُسْتَقِرّاً عِنْدَهُ قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنی أَ أَشْکُرُ أَمْ أَکْفُر»؛ (هنگامى که یکى از پیروان سلیمان تخت بلقیس را در کمتر از یک چشم به هم زدن از راه دور براى او حاضر کرد، سلیمان گفت این از فضل و لطف خدا است براى این که مرا امتحان کند آیا شکرگزارى مى کنم یا کفران)؟.(۳) (۴)

پی نوشت :

(۱). سوره عنکبوت، آیه ۱.

(۲). سوره بقره، آیه ۱۲۴.

(۳). سوره نمل، آیه ۴۰.

(۴). گرد آوری از کتاب: تفسیر نمونه، آیت الله العظمی مکارم شیرازی، دار الکتب الإسلامیه، چاپ پنجاه و پنجم، ج ۱، ص ۶۰۲.

نرم افزار شبهات کلامی

https://makarem.ir

موضوعات: بصیرت  لینک ثابت

 [ 11:28:00 ق.ظ ]  



  پاسخ های کلامی به پرسش های کلامی ...

وسعت و تنگی رزق و روزى، و رابطه آن با محبّت الهی

پرسش :آیا وسعت رزق دلیل بر محبت خدا است؟

پاسخ اجمالی :نه وسعت رزق، دلیل بر محبت خدا و نه تنگى معیشت دلیل بر غضب او است. بلکه خداوند گاهی انسان را به وسعت روزى آزمایش مى کند و گاهی با تنگى معیشت، میزان مقاومت و پایمردی انسان را روشن می سازد. حتی گاهی ثروت زیاد مایه عذاب صاحبان آنهاست، و آرامش و استراحت را از آنها مى گیرد. یا اینکه خدا مى خواهد آنان را به این وسیله، در زندگى دنیا مجازات کند. خداوند در قرآن می فرماید: «فزونى اموال و اولاد آنها، تو را در شگفتى فرو نبرد، خدامى خواهد آنان را به این وسیله، در زندگى دنیا مجازات کند و در حال کفر بمیرند».

پاسخ :هرگز، نباید تصور کرد که وسعت رزق، دلیل بر محبت خداوند، و یا تنگى معیشت، دلیل بر خشم و غضب او است؛ زیرا خداوند، گاه، انسان را به وسعت روزى آزمایش مى کند، و اموال سرشارى در اختیار او قرار مى دهد، و گاه با تنگى معیشت، میزان مقاومت و پایمردى او را روشن مى سازد، و او را از این طریق پرورش مى دهد.
گاه، ثروت زیاد مایه بلا و عذاب جان صاحبان آنهاست، و هر گونه آرامش و استراحت را از آنها مى گیرد، چنان که قرآن مجید در آیه ۵۵ سوره «توبه» مى گوید: «فَلاتُعْجِبْکَ أَمْوالُهُمْ وَ لاأَوْلادُهُمْ إِنَّما یُرِیْدُ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ بِها فِى الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ کافِرُونَ»؛ (۱) (فزونى اموال و اولاد آنها، تو را در شگفتى فرو نبرد، خدا مى خواهد آنان را به این وسیله، در زندگى دنیا مجازات کند و در حال کفر بمیرند)!
در جاى دیگر مى گوید: «أَیَحْسَبُونَ أَنَّما نُمِدُّهُمْ بِهِ مِنْ مال وَ بَنِیْنَ نُسارِعُ لَهُمْ فِى الْخَیْراتِ بَلْ لایَشْعُرُونَ»؛ (آیا آنها چنین مى پندارند که اموال و فرزندانى را که به آنان داده ایم، براى این است که درهاى خیرات را به رویشان بگشائیم، چنین نیست، آنها نمى فهمند)(۲)

پی نوشت :

(۱). سوره مومنون، آیه ۵۶و۵۷.

(۲). گرد آوری از کتاب: تفسیر نمونه، آیت الله العظمی مکارم شیرازی، دار الکتب الإسلامیه، چاپ بیست و ششم، ج ۲۰، ص ۳۵۹.

نرم افزار شبهات کلامی

https://makarem.ir

موضوعات: بصیرت  لینک ثابت

 [ 11:27:00 ق.ظ ]  



  پاسخ های کلامی به پرسش های کلامی ...

راه موفقیّت در امتحانات الهى

پرسش :راه موفقیت در امتحانات الهى چیست؟

پاسخ اجمالی : راه های موفقیت در امتحانات الهی را می توان در آیات قرآن جستجو کرد: نخست صبر و پایدارى است، به همین دلیل بشارت پیروزى را تنها به صابران مى دهد. هم چنین توجه به گذرا بودن حوادث این جهان، یکی دیگر از عوامل پیروزی است. از سویی استمداد از نیروى ایمان و الطاف الهى، و توجه به این حقیقت که همه این حوادث در پیشگاه خداوند رخ مى دهد و او از همه چیز آگاه است، و توجه به تاریخ پیشینیان و بررسى موضع آنان در برابر آزمایش هاى الهى، از دیگر عوامل موفقیّت در امتحانات الهى است.

پاسخ :پاسخ این سؤال را مى توان با توجه به آیات قرآن بدست آورد:
۱ ـ نخستین و مهم ترین گام براى پیروزى، همان است که در جمله کوتاه و پر معنى «وَ بَشِّرِ الصّابِرِین»(۱) آمده است، این جمله، با صراحت مى گوید: رمز پیروزى در این راه، «صبر و پایدارى» است و به همین دلیل بشارت پیروزى را تنها به صابران و افراد با استقامت مى دهد.
۲ ـ توجه به گذرا بودن حوادث این جهان و سختى ها و مشکلاتش و این که این جهان گذرگاهى بیش نیست عامل دیگرى براى پیروزى محسوب مى شود که در جمله: «إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَیْهِ راجِعُونَ»؛ (ما از آن خدا هستیم و به سوى خدا باز مى گردیم) آمده است.
اصولاً این جمله که از آن به عنوان «کلمه استرجاع» یاد مى شود، عصاره اى است از عالى ترین درس هاى توحید، انقطاع الى اللّه و تکیه بر ذات پاک او در همه چیز و در هر زمان، و اگر مى بینیم بزرگان اسلام به هنگام بروز مصائب سخت این جمله را با الهام گرفتن از قرآن مجید تکرار مى کردند، براى این بوده است که شدت مصیبت آنها را تکان ندهد، و در پرتو ایمان به مالکیت خداوند و بازگشت همه موجودات به سوى او، این حوادث را در خود هضم کنند.
امیر مؤمنان على(علیه السلام) در تفسیر این جمله مى فرماید: «إِنَّ قَوْلَنَا إِنّا لِلّهِ إِقْرارٌ عَلى أَنْفُسِنا بِالْمُلْکِ وَ قَوْلَنا وَ إِنّا إِلَیْهِ راجِعُونَ إِقْرارٌ عَلى أَنْفُسِنا بِالْهُلْکِ»؛ (این که ما مى گوئیم إِنّا لِلّه اعتراف به این حقیقت است که ما مملوک اوئیم و این که مى گوئیم «وَ إِنّا إِلَیْهِ راجِعُون» اقرار به این است که ما از این جهان خواهیم رفت) و جایگاه ما جاى دگر است.(۲)
۳ ـ استمداد از نیروى ایمان و الطاف الهى، عامل مهم دیگرى است، کسانى هستند که هر وقت دستخوش حوادث مى گردند، اعتدال خود را از دست داده، گرفتار اضطراب مى شوند، اما دوستان خدا چون برنامه و هدف روشنى دارند بدون حیرت و سرگردانى، مطمئن و آرام به راه خود ادامه مى دهند، خدا نیز روشن بینى بیشترى به آنها مى دهد که در انتخاب راه صحیح دچار اشتباه نشوند، چنان که قرآن مى فرماید: «وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَن»؛ (کسانى که در راه ما به جهاد برخیزند ما آنها را به راه هاى خود هدایت مى کنیم).(۳)
۴ ـ توجه به تاریخ پیشینیان و بررسى موضع آنان در برابر آزمایش هاى الهى براى آماده ساختن روح انسان نسبت به امتحانات پروردگار، بسیار مؤثر است.
اصولاً، اگر انسان در مسائلى که براى او پیش مى آید احساس تنهائى کند از نیروى مقاومتش کاسته خواهد شد.
اما توجه به این حقیقت که این مشکلات طاقت فرسا و آزمایش هاى سخت الهى براى همه اقوام و ملت ها در طول تاریخ وجود داشته، سبب افزایش نیروى پایدارى انسان مى گردد.
به همین دلیل، قرآن مجید کراراً براى دلدارى پیامبر(صلى الله علیه وآله) و تقویت روحیه او و مؤمنان اشاره به تاریخ گذشتگان و حوادث دردناک زندگى آنها مى کند مثلاً مى گوید: «وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُل مِنْ قَبْلِکَ»؛  (اگر تو را استهزاء کنند نگران مباش، پیامبران پیشین نیز گرفتار استهزاى جاهلان بودند، اما با نیروى استقامت بر آنها پیروز شدند).(۴)
در جاى دیگر مى فرماید: «وَ لَقَدْ کُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِکَ فَصَبَرُوا عَلى ما کُذِّبُوا وَ أُوذُوا حَتّى أَتاهُمْ نَصْرُن»؛ (اگر تو را تکذیب کنند تعجب نیست، پیامبران پیشین را نیز تکذیب کردند آنها در برابر تکذیب مخالفان پایدارى و شکیبائى به خرج دادند، و آزار شدند تا سرانجام نصرت و یارى ما به سراغشان آمد).(۵)
۵ ـ توجه به این حقیقت که همه این حوادث در پیشگاه خداوند رخ مى دهد و او از همه چیز آگاه است عامل دیگرى براى پایدارى است.
کسانى که در یک مسابقه مشکل و طاقت فرسا شرکت دارند همین که احساس مى کنند جمعى از دوستانشان در اطراف میدان، مسابقه آنها را مى بینند تحمل مشکلات براى آنها آسان مى شود و با شوق و عشق بیشترى به نبرد با حوادث بر مى خیزند.
جائى که وجود چند نفر تماشاچى، چنین اثرى در روح انسان بگذارد، توجه به این حقیقت که خداوند مجاهدت هاى ما را در صحنه هاى آزمایش مى بیند، چه عشق و شورى به ادامه این جهاد در ما ایجاد خواهد کرد.
قرآن مى گوید: به هنگامى که نوح(علیه السلام) تحت شدیدترین فشارها از سوى قومش مأمور به ساختن کشتى شد، خداوند به او دستور داد: «وَ اصْنَعِ الْفُلْکَ بِأَعْیُنِن»؛ (در برابر دیدگان ما اقدام به ساختن کشتى کن)!(۶)
جمله: «بِأَعْیُنِنا» (در برابر دیدگان علم ما) چنان قوت قلبى به نوح(علیه السلام) بخشید که فشار و استهزاى دشمنان، کمترین خللى در اراده نیرومند او ایجاد نکرد.
از سالار شهیدان و مجاهدان راه خدا امام حسین(علیه السلام) همین معنى نقل شده که در صحنه «کربلاء» به هنگامى که بعضى از عزیزانش با فجیع ترین وجهى شربت شهادت نوشیدند، فرمود: «هَوَّنَ عَلَیَّ ما نَزَلَ بِی أَنَّهُ بِعَیْنِ اللّه»؛ (همین که مى دانم این امور در برابر دیدگان علم پروردگار انجام مى گیرد تحمل آن بر من آسان است).(۷)، (۸)

پی نوشت :

(۱). سوره بقره، آیه ۱۵۵.

(۲). «نهج البلاغه»، کلمات قصار، جمله ۹۹؛ «بحار الانوار»، جلد ۶۸، صفحه ۷۹، و جلد ۷۹، صفحات ۱۲۶ و ۱۳۵.

(۳). سوره عنکبوت، آیه ۶۹.

(۴). سوره انعام، آیه ۱۰.

(۵). سوره انعام، آیه ۳۴.

(۶). سوره هود، آیه ۳۷.

(۷). « بحار الانوار»، جلد ۴۵، صفحه ۴۶؛ « اللهوف»، صفحه ۱۱۷( انتشارات جهان).

(۸). گرد آوری از کتاب: تفسیر نمونه، آیت الله العظمی مکارم شیرازی، دار الکتب الإسلامیه، چاپ پنجاه و پنجم، ج ۱، ص ۶۰۴.

نرم افزار شبهات کلامی

https://makarem.ir

موضوعات: بصیرت  لینک ثابت

 [ 11:23:00 ق.ظ ]  



  پاسخ های کلامی به پرسش های کلامی ...

راه موفقیّت در امتحانات الهى

پرسش :راه موفقیت در امتحانات الهى چیست؟

پاسخ اجمالی : راه های موفقیت در امتحانات الهی را می توان در آیات قرآن جستجو کرد: نخست صبر و پایدارى است، به همین دلیل بشارت پیروزى را تنها به صابران مى دهد. هم چنین توجه به گذرا بودن حوادث این جهان، یکی دیگر از عوامل پیروزی است. از سویی استمداد از نیروى ایمان و الطاف الهى، و توجه به این حقیقت که همه این حوادث در پیشگاه خداوند رخ مى دهد و او از همه چیز آگاه است، و توجه به تاریخ پیشینیان و بررسى موضع آنان در برابر آزمایش هاى الهى، از دیگر عوامل موفقیّت در امتحانات الهى است.

پاسخ :پاسخ این سؤال را مى توان با توجه به آیات قرآن بدست آورد:
۱ ـ نخستین و مهم ترین گام براى پیروزى، همان است که در جمله کوتاه و پر معنى «وَ بَشِّرِ الصّابِرِین»(۱) آمده است، این جمله، با صراحت مى گوید: رمز پیروزى در این راه، «صبر و پایدارى» است و به همین دلیل بشارت پیروزى را تنها به صابران و افراد با استقامت مى دهد.
۲ ـ توجه به گذرا بودن حوادث این جهان و سختى ها و مشکلاتش و این که این جهان گذرگاهى بیش نیست عامل دیگرى براى پیروزى محسوب مى شود که در جمله: «إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَیْهِ راجِعُونَ»؛ (ما از آن خدا هستیم و به سوى خدا باز مى گردیم) آمده است.
اصولاً این جمله که از آن به عنوان «کلمه استرجاع» یاد مى شود، عصاره اى است از عالى ترین درس هاى توحید، انقطاع الى اللّه و تکیه بر ذات پاک او در همه چیز و در هر زمان، و اگر مى بینیم بزرگان اسلام به هنگام بروز مصائب سخت این جمله را با الهام گرفتن از قرآن مجید تکرار مى کردند، براى این بوده است که شدت مصیبت آنها را تکان ندهد، و در پرتو ایمان به مالکیت خداوند و بازگشت همه موجودات به سوى او، این حوادث را در خود هضم کنند.
امیر مؤمنان على(علیه السلام) در تفسیر این جمله مى فرماید: «إِنَّ قَوْلَنَا إِنّا لِلّهِ إِقْرارٌ عَلى أَنْفُسِنا بِالْمُلْکِ وَ قَوْلَنا وَ إِنّا إِلَیْهِ راجِعُونَ إِقْرارٌ عَلى أَنْفُسِنا بِالْهُلْکِ»؛ (این که ما مى گوئیم إِنّا لِلّه اعتراف به این حقیقت است که ما مملوک اوئیم و این که مى گوئیم «وَ إِنّا إِلَیْهِ راجِعُون» اقرار به این است که ما از این جهان خواهیم رفت) و جایگاه ما جاى دگر است.(۲)
۳ ـ استمداد از نیروى ایمان و الطاف الهى، عامل مهم دیگرى است، کسانى هستند که هر وقت دستخوش حوادث مى گردند، اعتدال خود را از دست داده، گرفتار اضطراب مى شوند، اما دوستان خدا چون برنامه و هدف روشنى دارند بدون حیرت و سرگردانى، مطمئن و آرام به راه خود ادامه مى دهند، خدا نیز روشن بینى بیشترى به آنها مى دهد که در انتخاب راه صحیح دچار اشتباه نشوند، چنان که قرآن مى فرماید: «وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَن»؛ (کسانى که در راه ما به جهاد برخیزند ما آنها را به راه هاى خود هدایت مى کنیم).(۳)
۴ ـ توجه به تاریخ پیشینیان و بررسى موضع آنان در برابر آزمایش هاى الهى براى آماده ساختن روح انسان نسبت به امتحانات پروردگار، بسیار مؤثر است.
اصولاً، اگر انسان در مسائلى که براى او پیش مى آید احساس تنهائى کند از نیروى مقاومتش کاسته خواهد شد.
اما توجه به این حقیقت که این مشکلات طاقت فرسا و آزمایش هاى سخت الهى براى همه اقوام و ملت ها در طول تاریخ وجود داشته، سبب افزایش نیروى پایدارى انسان مى گردد.
به همین دلیل، قرآن مجید کراراً براى دلدارى پیامبر(صلى الله علیه وآله) و تقویت روحیه او و مؤمنان اشاره به تاریخ گذشتگان و حوادث دردناک زندگى آنها مى کند مثلاً مى گوید: «وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُل مِنْ قَبْلِکَ»؛  (اگر تو را استهزاء کنند نگران مباش، پیامبران پیشین نیز گرفتار استهزاى جاهلان بودند، اما با نیروى استقامت بر آنها پیروز شدند).(۴)
در جاى دیگر مى فرماید: «وَ لَقَدْ کُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِکَ فَصَبَرُوا عَلى ما کُذِّبُوا وَ أُوذُوا حَتّى أَتاهُمْ نَصْرُن»؛ (اگر تو را تکذیب کنند تعجب نیست، پیامبران پیشین را نیز تکذیب کردند آنها در برابر تکذیب مخالفان پایدارى و شکیبائى به خرج دادند، و آزار شدند تا سرانجام نصرت و یارى ما به سراغشان آمد).(۵)
۵ ـ توجه به این حقیقت که همه این حوادث در پیشگاه خداوند رخ مى دهد و او از همه چیز آگاه است عامل دیگرى براى پایدارى است.
کسانى که در یک مسابقه مشکل و طاقت فرسا شرکت دارند همین که احساس مى کنند جمعى از دوستانشان در اطراف میدان، مسابقه آنها را مى بینند تحمل مشکلات براى آنها آسان مى شود و با شوق و عشق بیشترى به نبرد با حوادث بر مى خیزند.
جائى که وجود چند نفر تماشاچى، چنین اثرى در روح انسان بگذارد، توجه به این حقیقت که خداوند مجاهدت هاى ما را در صحنه هاى آزمایش مى بیند، چه عشق و شورى به ادامه این جهاد در ما ایجاد خواهد کرد.
قرآن مى گوید: به هنگامى که نوح(علیه السلام) تحت شدیدترین فشارها از سوى قومش مأمور به ساختن کشتى شد، خداوند به او دستور داد: «وَ اصْنَعِ الْفُلْکَ بِأَعْیُنِن»؛ (در برابر دیدگان ما اقدام به ساختن کشتى کن)!(۶)
جمله: «بِأَعْیُنِنا» (در برابر دیدگان علم ما) چنان قوت قلبى به نوح(علیه السلام) بخشید که فشار و استهزاى دشمنان، کمترین خللى در اراده نیرومند او ایجاد نکرد.
از سالار شهیدان و مجاهدان راه خدا امام حسین(علیه السلام) همین معنى نقل شده که در صحنه «کربلاء» به هنگامى که بعضى از عزیزانش با فجیع ترین وجهى شربت شهادت نوشیدند، فرمود: «هَوَّنَ عَلَیَّ ما نَزَلَ بِی أَنَّهُ بِعَیْنِ اللّه»؛ (همین که مى دانم این امور در برابر دیدگان علم پروردگار انجام مى گیرد تحمل آن بر من آسان است).(۷)، (۸)

پی نوشت :

(۱). سوره بقره، آیه ۱۵۵.

(۲). «نهج البلاغه»، کلمات قصار، جمله ۹۹؛ «بحار الانوار»، جلد ۶۸، صفحه ۷۹، و جلد ۷۹، صفحات ۱۲۶ و ۱۳۵.

(۳). سوره عنکبوت، آیه ۶۹.

(۴). سوره انعام، آیه ۱۰.

(۵). سوره انعام، آیه ۳۴.

(۶). سوره هود، آیه ۳۷.

(۷). « بحار الانوار»، جلد ۴۵، صفحه ۴۶؛ « اللهوف»، صفحه ۱۱۷( انتشارات جهان).

(۸). گرد آوری از کتاب: تفسیر نمونه، آیت الله العظمی مکارم شیرازی، دار الکتب الإسلامیه، چاپ پنجاه و پنجم، ج ۱، ص ۶۰۴.

نرم افزار شبهات کلامی

https://makarem.ir

موضوعات: بصیرت  لینک ثابت

 [ 11:22:00 ق.ظ ]  



  پاسخ های کلامی به پرسش های کلامی ...

اموال و اولاد وسائل آزمایش

پرسش :مهمترین وسیله آزمایش خداوند چیست؟

پاسخ اجمالی :خداوند در آیه ۱۵ سوره تغابن می فرماید: «اموال و اولاد شما، وسیله آزمایش شما هستند»، در واقع اموال و اولاد مهمترین وسایل آزمایش انسان می باشد. چرا که جاذبه اموال از یکسو، و عشق و علاقه به فرزندان از سوى دیگر، چنان کشش نیرومندى در انسان ایجاد مى کند که، در مواردى که رضاى خدا از رضاى آنها جدا مى شود، انسان سخت در فشار قرار مى گیرد.

پاسخ : پاسخ این سؤال را مى توان با توجه به آیه ۱۵ سوره «تغابن» بدست آورد. خداى متعال در این آیه به یک اصل کلى در مورد اموال و فرزندان اشاره کرده مى فرماید: (اموال و اولاد شما، وسیله آزمایش شما هستند) ؛ «إِنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَة».
و اگر در این میدان آزمایش، از عهده برآئید، (اجر و پاداش عظیم نزد خداوند (از آن شما) خواهد بود) ؛ «وَ اللّهُ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ».
در واقع، خداوند براى تربیت انسان، دائماً او را در کوره هاى داغ امتحان قرار مى دهد، و با امور مختلفى او را مى آزماید، اما این دو (اموال و فرزندان)، مهم ترین وسائل امتحان او را تشکیل مى دهند؛ چرا که جاذبه اموال از یکسو، و عشق و علاقه به فرزندان از سوى دیگر، چنان کشش نیرومندى در انسان ایجاد مى کند که، در مواردى که رضاى خدا از رضاى آنها جدا مى شود، انسان سخت در فشار قرار مى گیرد.
تعبیر به «إِنَّما» که معمولاً براى حصر آورده مى شود، نشان مى دهد: این دو موضوع، بیش از هر چیز دیگر، وسیله امتحان است، و به همین دلیل، در روایتى از امیر مؤمنان على(علیه السلام) مى خوانیم که فرمود:
«لایَقُولَنَّ أَحَدُکُمْ: اللّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الْفِتْنَةِ لاَِنَّهُ لَیْسَ أَحَدٌ إِلاّ وَ هُوَ مُشْتَمِلٌ عَلى فِتْنَة، وَ لَکِنْ مَنِ اسْتَعاذَ فَلْیَسْتَعِذْ مِنْ مُضِلاّتِ الْفِتَنِ، فَإِنَّ اللّهَ سُبْحانَهُ یَقُولُ وَ اعْلَمُوا إِنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَةٌ»:
(هیچ کس از شما نگوید خداوندا، از امتحان و آزمایش به تو پناه مى برم؛ چرا که هر کس داراى وسیله آزمایشى است (و حداقل مال و فرزندى دارد و اصولاً طبیعت زندگى دنیا، طبیعت آزمایش و بوته امتحان است) و لکن کسى که مى خواهد به خدا پناه برد، از امتحانات گمراه کننده پناه برد، چه این که خداوند مى گوید: بدانید اموال و اولاد شما وسیله آزمون است).(۱)
همین معنى با مختصر تفاوتى در آیه ۲۸ سوره «انفال» دیده مى شود (آنچه در ذیل کلام امیر مؤمنان على (علیه السلام) و روایت فوق، ذکر شده تعبیرى است که در سوره «انفال» آمده است، دقت کنید).
بسیارى از مفسران و محدثان در اینجا نقل کرده اند: روزى رسول خدا(صلى الله علیه وآله) بر فراز منبر مشغول خطبه بود، حسن و حسین(علیهما السلام) که آن روز دو کودک بودند وارد شدند، در حالى که پیراهن هاى سرخى به تن داشتند، گاه به هنگام راه رفتن لغزش پیدا کرده مى افتادند، همین که چشم رسول خدا(صلى الله علیه وآله) به آنها افتاد خطبه خود را قطع کرده، از منبر فرود آمد، آنها را در بغل گرفت، بر فراز منبر برد، و بر دامان خود نشانید و بعد فرمود: خداوند عزّوجلّ درست فرموده است که: «إِنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَةٌ» من هنگامى که نظر به این دو کودک کردم که راه مى روند و مى لغزند، شکیبائى نکردم تا گفتارم را قطع نمودم و آنها را برداشتم، و بعد از آن به خطبه خود ادامه داد. (۲)
باید توجه داشت: «فتنه» و آزمایش، گاه آزمون خیر است، و گاه آزمون شرّ، و در اینجا مى تواند آزمون خیر باشد، به این معنى که خدا مى خواهد پیامبرش را بیازماید که، به هنگام اشتغال به خطبه، آن هم بر فراز منبر، آیا ممکن است از حال این دو فرزند که جگر گوشه هاى زهرا(علیها السلام) هستند و هر کدام در آینده مقام والائى خواهند داشت غافل گردد؟ یا ابهت و شکوه خطبه مانع از ابراز عاطفه و محبت نخواهد گشت؟ و گرنه، مسلّم است که پیامبر(صلى الله علیه وآله) از یاد خدا و انجام مسئولیت سنگین تبلیغ و هدایت به خاطر محبت فرزندان هرگز غافل نمى شد.
به هر حال، این عمل پیامبر(صلى الله علیه وآله) هشدارى بود به همه مسلمانان، تا موقعیت این دو فرزند على(علیه السلام) و فاطمه(علیها السلام) را بشناسند.
لذا، در حدیثى که در منابع معروف اهل سنت نقل شده مى خوانیم: «براء ابن عازب» (صحابى معروف) مى گوید:
«رَأَیْتُ الْحَسَنَ بْنِ عَلِىٍّ عَلى عاتِقِ النَّبِىِّ(صلى الله علیه وآله) وَ هوَ یَقُولُ: أَللّهُمَّ إِنِّى أُحِبُّهُ فَأَحِبَّه»؛ (حسن بن على را بر شانه پیامبر(صلى الله علیه وآله) دیدم در حالى که مى فرمود: خدایا من او را دوست مى دارم تو هم او را دوست بدار).(۳)
در روایات دیگر آمده: گاه حسین(علیه السلام) مى آمد و به هنگام سجده بر دوش پیامبر(صلى الله علیه وآله) بالا مى رفت و حضرت مانع او نمى شد(۴) و اینها همه بیانگر عظمت مقام این دو امام بزرگ است.(۵)

پی نوشت :

(۱). « نهج البلاغه»، کلمات قصار، جمله ۹۳.

(۲). « مجمع البیان»، جلد ۱۰، صفحه ۳۰۱، ذیل آیات مورد بحث- همین حدیث را« قرطبى» در تفسیر خود و« روح المعانى»،« فى ظلال» و« المیزان» با تفاوت‏هاى مختصرى نقل کرده‏اند.

(۳). « صحیح مسلم»، جلد ۴، صفحه ۱۸۸۳، باب« فضائل الحسن و الحسین» علیهما السلام، حدیث ۵۸.

(۴). « بحار الانوار»، جلد ۴۳، صفحه ۲۹۶، حدیث ۵۷.

(۵). گرد آوری از کتاب: تفسیر نمونه، آیت الله العظمی مکارم شیرازی، دار الکتب الإسلامیه، چاپ بیست و ششم، ج ۲۴، ص ۲۱۸.

نرم افزار شبهات کلامی

https://makarem.ir

موضوعات: بصیرت  لینک ثابت

 [ 11:15:00 ق.ظ ]  



  پاسخ های کلامی به پرسش های کلامی ...

هدف از امتحان الهی

پرسش :امتحان الهی برای چیست؟
تنها کسى نیاز به امتحان دارد که از وضع و سرانجام کار آگاه نباشد، خداوندى که آشکار و پنهان براى او یکسان است و چیزى در آسمان و زمین بر او مخفى نیست چه نیازى به امتحان بندگان خود دارد؟

پاسخ اجمالی :هدف خداوند از امتحان بندگان، آگاهی از سرانجام آنها نیست؛ بلکه هدف، تربیت و پرورش استعدادهاى آنان و شناخته شدن افراد صالح و فاسد و اتمام حجّت براى مدّعیان دروغگوست.

پاسخ :بطور اجمال باید توجّه نمود که امتحان الهى، هدف و معناى دیگرى دارد. بشر بر اثر کوتاهى و نارسایى دانش خود براى کشف حقیقت و رفع هر نوع ابهام، ناچار است از در آزمایش وارد شود ولى از آن جا که یک چنین حالتی براى خدا محال است و او در پرتو علم نامحدود خود از تمام امور آگاهى دارد، امتحان درباره او به این معنا معقول نیست؛ بلکه، امتحان کردن او به معناى دیگر و براى اهداف دیگرى است که ذیلا بیان مى شود:
۱- هدف او از امتحان بندگان تربیت و پرورش استعدادهاى آنان است.
توضیح این که: روزى که بشر، دیده به جهان مى گشاید در نهاد او یک سلسله استعدادها و امکانات شگفت انگیز وجود دارد؛ همه کمالات انسانى و فضایل اخلاقى به صورت استعداد در کانون وجود او نهفته و سرشت او با آنها عجین و خمیر شده است؛ ولى این استعدادها بسان منابع زمینى است که بدون وسایل مخصوص آشکار نمى شود و از مرحله قوّه و استعداد به مرحله فعلیّت نمى رسند. بدیهى است تا این شایستگى ها به مرحله ظهور نرسد هرگز تکامل و فضیلت و به دنبال آن پاداش و ثواب وجود خارجى نخواهد یافت.
چنین آزمایشى به منظور تربیت انسانها و پرورش صفات عالى انسانى در کانون وجود آنها انجام مى گیرد؛ و اگر این تکالیف و آزمایش ها نبود، هرگز این شایستگى ها در کانون وجود انسانها ظاهر و آشکار نمى گشت؛ و کسى مستحقّ پاداش و تقدیر نمى گردید(۱).
این حقیقت را امیرمؤمنان على(علیه السلام) در نهج البلاغه در یک جمله کوتاه و پر معنا بیان کرده و مى فرماید: هرگز نگویید که خدایا از امتحان و آزمایش به تو پناه مى برم! زیرا درجهان کسى نیست که آزمایش نشود بلکه به هنگام دعا بگویید: خدایا از آزمایش هاى گمراه کننده به تو پناه مى بریم (یعنى از آن آزمایش هایى که نتوانیم از عهده آنها برآمده و به وسیله آنها خود را کامل سازیم)!
سپس امام(علیه السلام) چنین توضیح مى دهد: مقصود از امتحان و آزمایش کسب اطّلاع و آگاهى نیست؛ زیرا چیزى در جهان بر خدا مخفى نمى باشد؛ بلکه: «لِیَتَبَیَّنَ السَّاخِطَ لِرِزْقِهِ، وَ الرّاضِىَ بِقِسْمِهِ، وَ اِنْ کانَ سُبْحانَهُ اَعْلَمَ بِهِمْ مِنْ اَنْفُسِهِمْ، وَلکِنْ لِتَظْهَرَ الاَفْعالُ الَّتى بِها یُسْتَحَقُّ الثَّوابُ وَ الْعِقاب»: (هدف این است، که آن صفات درونى مانند رضا و خشنودى و یا غضب و خشم از بهره هاى خدا داد، آشکار گردد و این صفات باطنى به صورت فعل و عمل خارجى تجلّى کند تا استحقاق ثواب و عقاب و کیفر و پاداش صورت گیرد).(۲)
چنان که ملاحظه مى فرمایید، امام(علیه السلام) هدف از امتحان را این مى داند که در سایه امتحان، آن صفات درونى و استعدادهاى باطنى به صورت فعل خارجى، جلوه کنند و افراد بر اثر تجسّم صفات درونى به صورت عمل و فعل خارجى، شایسته پاداش و کیفر گردند وگرنه تنها با صفات درونى (بدون عمل خارجى) نه پاداش مى توان داد و نه کیفر نمود و در حقیقت تکاملى صورت نمى گیرد.
مثلا هنگامى که خداوند ابراهیم را با فرمان ذبح اسماعیل آزمایش مى کند، هدف این نیست که بداند آیا ابراهیم فرمان او را اطاعت مى کند یا نه؛ بلکه هدف این است که روح فرمانبردارى و تسلیم در برابر دستورات خدا را که در وجود ابراهیم(علیه السلام) بود پرورش دهد و به مرحله فعلیّت برساند و از این طریق ابراهیم گامى به سوى تکامل بردارد. (دقّت کنید)
لذا، خداوند به وسیله مشکلات و سختى ها افراد بشر را آزمایش مى کند؛ چنان که مى فرماید: «وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَىْء مِنَ الْخَوفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْص مِنَ الاَمْوالِ وَ الأنفسِ وَ الَّثمَراتِ وَ بَشِّرِ الصّابِرینَ»: (قطعاً همه شما را با چیزى از ترس، گرسنگى و کاهش در مال ها و جان ها و میوه ها، آزمایش مى کنیم و بشارت ده به استقامت کنندگان!)(۳)
مشکلات و دشوارى ها بسان کوره اى است که به آهن صلابت و استقامت مى بخشد؛ انسان نیز در کوره حوادث و مشکلات، پر قدرت و نیرومند مى شود و قادر به شکستن موانع سر راه زندگى و سعادت خود مى گردد.
این که مى گوییم: مقصود خداوند از امتحان بندگان خود تربیت و پرورش صفات عالى در کانون وجود آنهاست نه به آن معناست که همه افراد مورد امتحان الزاماً و اجباراً به این هدف مى رسند و صفات برجسته انسانى در وجود آنها رشد و نمو مى کند؛ بلکه مقصود این است که امتحان خداوند زمینه هاى تربیت و پرورش را در محیط زندگى به وجود مى آورد؛ گروهى که خواهان سعادتند از این موقعیّت حدّاکثر استفاده را نموده و در این راه پرورش خاصّى پیدا مى کنند؛ ولى یک دسته از مردم هم سوء استفاده کرده و صفات بد و زشت درونى آنها بروز نموده و در لباس اعمال بد آنها مجسّم مى گردد و به اصطلاح در این امتحان مردود و رفوزه مى شوند.
این بود یکى از اسرار امتحانات الهى.
۲- ثمره دیگر امتحان خداوند، که مربوط به امتحانات دسته جمعى است این است که علاوه بر موضوع تربیت، شناخته شدن افراد صالح و فاسد، مؤمن و منافق و خوب و بد است. قرآن مجید به این نکته به لفظ «تمحیص» اشاره مى کند و مى فرماید: «وَ لِیُمَحِّصَ اللهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ یَمْحَقُ الْکَافِرینَ»: (و تا خداوند، افراد با ایمان را خالص گرداند (و ورزیده مى شوند) و کافران را بتدریج نابود سازد).(۴)
۳- فایده سوم امتحان الهى، اتمام حجّت براى آن عدّه از مدّعیان دروغگوست که در مواقع عادى هزار گونه ادّعا دارند و در مقام عمل هیچ! یعنى مرد سخن هستند نه مرد عمل، با امتحان و آزمایش وضع آنها روشن مى گردد.
اگر این گونه افراد در بوته امتحان نیفتند و درون تهى خود را که برخلاف ظاهر آراسته آنهاست، آشکار نکنند، ممکن است هم خودشان در اشتباه بمانند و هم دیگران؛ و کیفرهاى خدا، یا عدم الطاف الهى را ظالمانه فرض کنند؛ امّا امتحان پرده از روى کار آنها بر مى دارد و آنها که فلز وجودشان بى ارزش است اما پوششى از آب طلا به رویش کشیده اند به مصداق شعر معروف:
سیاه سیمِ زر اندود چون به کوره برند *** خلاف آن به درآید که خلق پندارند!
پوشش ظاهرى کنار مى رود و حقیقت وجودشان بر خودشان و دیگران آشکار مى گردد؛ این است فلسفه آزمایش هاى الهى!(۵)

پی نوشت :

(۱). «اَلَّذِى خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیَوةَ لِیَبْلُوَکُمْ اَیُّکُمْ اَحْسَنُ عَمَلا».(سوره ملک، آیه ۲)

(۲). نهج البلاغه عبده، کلمات قصار، شماره ۹۳.

(۳). سوره بقره، آیه ۱۵۵.

(۴). سوره آل عمران، آیه ۱۴۱.

(۵). گرد آوری از کتاب: پاسخ به پرسش های مذهبی، آیات عظام مکارم شیرازی و جعفر سبحانی، مدرسة الإمام علی بن أبی طالب(ع)، چاپ دوم، ص ۳۶۲.

نرم افزار شبهات کلامی

https://makarem.ir

موضوعات: بصیرت  لینک ثابت

 [ 11:14:00 ق.ظ ]  



  پاسخ های کلامی به پرسش های کلامی ...

رابطه متقابل عالم تکوین و تشریع

پرسش :آیا رابطه اى بین عالم تکوین و تشریع وجود دارد؟

پاسخ اجمالی :نه تنها خداشناسی بلکه دین در تمام ابعاد یک امر فطری است. آنچه در شرع وارد شده ریشه در فطرت دارد و آنچه در تکوین وجود دارد مکمل قوانین شرع است و بین تشریع و تکوین هماهنگی وجود دارد. البته شرع برای رهبری فطرت حدود و شرایطی معین کرده تا در مسیر انحرافی نیفتد والا میان تشریع و تکوین تضادی پیدا خواهد شد که با توحید سازگار نیست، از سویی پیامبران وظیفه دارند انحرافت و آلودگی ها عارضی را از دین زائل کنند تا فطرت انسان امکان شکوفایى پیدا کند.

پاسخ :نه تنها خداشناسى، بلکه دین و آئین به طور کلى، و در تمام ابعاد، یک امر فطرى است، و باید هم چنین باشد زیرا مطالعات توحیدى به ما مى گوید: میان دستگاه «تکوین» و «تشریع» هماهنگى لازم است، آنچه در شرع وارد شده حتّى ریشه اى در فطرت دارد و آنچه در تکوین و نهاد آدمى است، مکمل براى قوانین شرع خواهد بود.
به عبارت دیگر تکوین و تشریع دو بازوى نیرومندند، که به صورت هماهنگ در تمام زمینه ها، عمل مى کنند، ممکن نیست در شرع دعوتى باشد که ریشه آن در اعماق فطرت آدمى نباشد، و ممکن نیست چیزى در اعماق وجود انسان باشد، و شرع با آن مخالفت کند.
بدون شک، شرع براى رهبرى فطرت، حدود و قیود و شرائطى تعیین مى کند، تا در مسیرهاى انحرافى نیفتد، ولى هرگز با اصل خواسته فطرى، مبارزه نمى کند، بلکه از طریق مشروع آن را هدایت خواهد کرد، و گرنه در میان تشریع و تکوین تضادى پیدا خواهد شد، که با اساس توحید سازگار نیست.
دین به صورت خالص و پاک از هر گونه آلودگى، در درون جان آدمى وجود دارد، و انحرافات یک امر عارضى است، بنابراین وظیفه پیامبران این است که این امور عارضى را زائل کنند و به فطرت اصلى انسان امکان شکوفایى دهند.(۱)

پی نوشت :

(۱). گرد آوری از کتاب: تفسیر نمونه، آیت الله العظمی مکارم شیرازی، دار الکتب الإسلامیه، چاپ بیست و پنجم، ج ۱۶، ص ۴۴۱.

نرم افزار شبهات کلامی

https://makarem.ir

موضوعات: بصیرت  لینک ثابت

 [ 10:47:00 ق.ظ ]  



  پاسخ های کلامی به پرسش های کلامی ...

شکست مسلمانان با وجود وعده نصرت الهی!

پرسش :چگونه سنت یارى مؤمنان با کشته شدن و شکست آنان در برخى جنگ ها سازگار است؟

پاسخ اجمالی :درباره این که چگونه سنت یارى مؤمنان با کشته شدن و شکست آنان در برخى جنگ ها سازگار است، باید گفت: اولاً؛ پیروزى، معنى وسیعى دارد، و همیشه به معنى غلبه ظاهرى بر دشمن نیست. همانند شهادت امام حسین(ع) در «کربلا» را نمی توان شکست نامید، زیرا مسلمانان را از خطر بنی امیه آگاه کردند و اسلام را از سقوط، رهایى بخشید. ثانیا؛ وعده خداوند، دایر به غلبه مومنان، یک وعده مشروط است نه مطلق، و این وعده الهى مخصوص کسانى است که از قلب و جان، خواهان رضاى الهی و از نظر عمل در خط فرمان او باشند.

پاسخ :در پاسخ این سؤال مى گوئیم:
اولاً: پیروزى، معنى وسیعى دارد، و همیشه به معنى غلبه ظاهرى و جسمانى بر دشمن نیست؛ گاه پیروزى، پیروزى مکتب است، و مهمترین پیروزى همین است، فرض کنید، پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) در یکى از غزوات، شهید شده بود، اما مى بینیم آئینش دنیا را گرفته، آیا ممکن است این شهادت را به شکست تعبیر کنیم؟
مثال روشن تر این که: امام حسین(علیه السلام) و یارانش در «کربلا» واقعاً شربت شهادت نوشیدند، ولى هدف آنها این بود که چهره زشت «بنى امیه» را که مدعى خلافت پیامبر(صلى الله علیه وآله) بودند، اما در حقیقت جامعه اسلامى را به عصر جاهلیت باز مى گرداندند نشان دهند، و به این هدف بزرگ رسیدند، مسلمانان را از خطر آنان آگاه کردند و اسلام را از سقوط، رهائى بخشیدند، آیا مى توان گفت آنها در «کربلا» مغلوب شدند؟!
مهم این است که انبیاء و جنود الهى، یعنى مؤمنان در برابر تمام تلاش هاى مستمر و منسجم دشمنان حق، توانستند اهداف خود را در دنیا پیش ببرند و پیروان زیادى پیدا کنند و خط مکتبى خود را تداوم بخشند، و در برابر آن همه طوفان، قد علم کنند و حتى در دنیاى امروز افکار اکثریت مردم جهان را به خود متوجه سازند.
نوع دیگر از پیروزى داریم که پیروزى تدریجى در برابر دشمن در طول قرنها است که گاه نسلى به میدان مى آید و پیروز نمى شود، اما نسل هاى آینده دنبال کار آنها را مى گیرند و به پیروزى مى رسند (مانند پیروزى نهائى لشکر اسلام بر لشکر «صلیبیون» بعد از دویست سال!) این نیز، پیروزى براى مجموع محسوب مى شود.
ثانیاً: فراموش نباید کرد که وعده خداوند، دائر به غلبه مؤمنان، یک وعده مشروط است نه مطلق، و بسیارى از اشتباهات از عدم توجه به این حقیقت سرچشمه مى گیرد.
زیرا تعبیرات «جُنْدِنا»؛ (لشکر ما) و «حِزْبُ اللّهِ» ـ و ـ «الَّذِیْنَ جاهَدُوا فِیْنا» ـ و ـ «وَ لَیَنْصُرَنَّ اللّهَ مَنْ یَنْصُرُهُ»، و مانند اینها، که در آیات قرآن آمده، همه دلیل روشنى است براى شرائط پیروزى.
ما مى خواهیم نه مؤمن مجاهدى باشیم، و نه جند مخلصى، و با این حال بر دشمنان حق و عدالت پیروز شویم!
ما مى خواهیم: در مسیر الهى با افکار و برنامه هاى شیطانى پیش برویم، بعد تعجب مى کنیم که چرا مغلوب دشمنان هستیم، مگر ما به وعده هاى خود عمل کرده ایم که از خدا مطالبه وفا به وعده هایش مى کنیم؟!
در جنگ «احد» پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) وعده پیروزى به مسلمانان داده بود، و در مرحله اول جنگ، نیز پیروز شدند، اما گروهى به فکر جمع آورى غنائم و ایجاد تفرقه و نفاق و رها کردن فرمان رسول خدا(صلى الله علیه وآله) افتادند، و در حفاظت از دستاورد پیروزى آغاز جنگ، و درّه «احد» کوتاهى کردند، و همین امر سبب شکست نهائى آنها در آن جنگ شد.
گویا گروهى که خود را طلبکار مى دانستند خدمت پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) آمدند و با لحن خاصى عرض کردند پس وعده پیروزى چه شد؟
قرآن جواب بسیار جالبى به آنها گفت که شاهد گفتار ما است، فرمود: «وَ لَقَدْ صَدَقَکُمُ اللّهُ وَعْدَهُ إِذْ تَحُسُّونَهُمْ بِإِذْنِهِ حَتّى إِذا فَشِلْتُمْ وَ تَنازَعْتُمْ فِی الْأَمْرِ وَ عَصَیْتُمْ مِنْ بَعْدِ ما أَراکُمْ ما تُحِبُّونَ مِنْکُمْ مَنْ یُرِیدُ الدُّنْیا وَ مِنْکُمْ مَنْ یُرِیدُ الْآخِرَةَ ثُمَّ صَرَفَکُمْ عَنْهُمْ لِیَبْتَلِیَکُمْ وَ لَقَدْ عَفا عَنْکُمْ وَ اللّهُ ذُو فَضْل عَلَى الْمُؤْمِنِینَ»؛ (خداوند وعده خود را به شما [درباره پیروزى بر دشمن در احد] محقق ساخت، در آن هنگام که [در آغاز جنگ] دشمنان را به فرمان او مى کشتید، و این پیروزى همچنان ادامه داشت تا این که سست شدید، و در کار خود به نزاع پرداختید، و بعد از آن که [به مطلوب خود رسیدید] و آنچه را دوست مى داشتید خداوند به شما نشان داد، نافرمانى کردید، بعضى از شما خواهان دنیا بودند، و بعضى خواهان آخرت [با این حال باز شما را از شکست کامل نجات داد] و آنها را از شما منصرف ساخت، تا شما را بیازماید، و شما را مشمول عفو خود قرار داد ، و خداوند نسبت به مؤمنان فضل و بخشش دارد).(۱)
تعبیراتى مانند «فَشِلْتُمْ»؛ (سست شدید).
«تَنازَعْتُمْ»؛ (به اختلاف پرداختید).
«عَصَیْتُمْ»؛ (نافرمانى کردید).
به خوبى نشان مى دهد که آنها شرائط نصرت الهى و پیروزى بر دشمن را رها کردند، در نتیجه به مقصود خود نرسیدند.
آرى، خداوند هرگز قول نداده است که هر کس، نام خود را مسلمان و سرباز اسلام نهاد، و دم از جند اللّه، و حزب اللّه زد، در تمام صحنه ها بر دشمن پیروزش نماید، این وعده الهى مخصوص کسانى است که از قلب و جان، خواهان رضاى خدا و از نظر عمل در خط فرمان او باشند و تقوا و امانت را فراموش نکنند.(۲)

پی نوشت :

(۱). سوره آل عمران، آیه ۱۵۲.

(۲). گرد آوری از کتاب: تفسیر نمونه، آیت الله العظمی مکارم شیرازی، دار الکتب الإسلامیه، چاپ بیست و ششم، ج ۱۹، ص ۲۰۷.

نرم افزار شبهات کلامی

https://makarem.ir

موضوعات: بصیرت  لینک ثابت

 [ 10:44:00 ق.ظ ]  



  پاسخ های کلامی به پرسش های کلامی ...

تفاوت نظام تکوین و تشریع در مسئله «جبر و تفویض»

پرسش :آیا مسئله «جبر و تفویض» مخصوص نظام تشریع است یا در نظام تکوین نیز جریان دارد؟

پاسخ اجمالی :در نظام تکوین، هر معلولی در حدوث و بقا از علت خود پیروی می ‏کند و در ذات و صفت و فعل، فرمان آن را می ‏برد. اما در نظام تشریع که اساس هر آزمون و تکامل اختیاری است، هیچ‏گونه جبر یا تفویضی راه ندارد و موجود مختار که در در چارچوب قانون قرار می گیرد در انتخاب راه و در ادامه آن و در قبول و رد آن و در ایمان یا نفاق به آن مخیر است؛ زیرا بدون آزادی، آزمون و تکامل ممکن نخواهد بود. محدوده نظام تشریع از قلمرو تکوین کمتر است؛ چون در غیر موجود آگاه آزاد راه ندارد، لیکن منطقه پیروی یا تمرد در حوزه تشریع بیشتر است.

پاسخ :در نظام تکوین، هر معلولی بنده علت خود بوده، در حدوث و بقا آن را پیروی می‏ کند و در ذات و صفت و فعل، فرمان آن را می ‏برد؛ هیچ‏گونه گسستگی در رشته علیّت راه ندارد، نه علت از اشراف و افاضه باز می‏ ماند و نه معلول از انقیاد و خضوع سر باز می‏ زند.
بی ‏نیازی معلول (که صرف نیاز به علت است) از علت خود (که لازمه ضروری وی عین افاضه بر معلول است) با اساس علیت و معلولیت، سازگار نیست؛ لذا سراسر جهان امکان که معلول خدای سبحان است، بنده محض حق بوده و آنی از امتثال دستور تکوینی آن حضرت تمرّد ندارد: «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ»(۱) و عناوین اسلام(۲)، تسبیح(۳)، سجده(۴)، عبودیت(۵) و اطاعت(۶) که در قرآن کریم آمده ناظر به‏ همین مطلب است، کفر تکوینی معقول نبوده و نفاق یا عصیانِ طبیعی متصور نیست و این همان جبر علّی است که غیر از اشعری جبری، همه صاحب‏نظران عقلی آن را پذیرفته‏ اند و اما اشاعره بر پایه پندار اولویت و نفی ضرورت علّی آن را در نظام تکوین رد کرده‏ اند؛ چون اصل علیت فلسفی را به‏ جبری عادت مبدل ساخته و ربط ضروری را انکار نموده ‏اند.
اگر علیّت به تشأن ارجاع شود، پیروی مظهر از ظاهر و اسلام و تسبیح و سجده و عبودیت و اطاعتِ همه مظاهر در برابر ظاهر خویش روشن‏تر خواهد بود؛ زیرا صورت مرآتی، جز خضوع در پیشگاه صاحب صورت سمتی ندارد.
امّا در نظام تشریع، که اساس هر گونه آزمون و تکامل اختیاری است، هیچ‏گونه جبر یا تفویضی راه ندارد و موجود متفکر مختار که در قلمرو قانون قرار می ‏گیرد، در انتخاب راه خویش آزاد و در ادامه آن مختار و در قبول و رد آن رها و در هماهنگی درون و بیرون یا ناهماهنگی آن به ‏نام ایمان یا نفاق مخیّر است؛ زیرا بدون آزادی نه آزمون میسّر است و نه تکامل ممکن خواهد بود.
محدوده نظام تشریع از قلمرو تکوین کمتر است؛ چون در غیر موجود آگاه آزاد راه ندارد، لیکن منطقه پیروی یا تمرد در قاره تشریع بیشتر است؛ از این رو برخی از قوانین تشریعی به دست نسیان سپرده شده و عده ‏ای به بوته عصیان فرو می‏ روند و بعضی به لوث نفاق و گروهی به شائبه ریا آلوده می‏ گردند و سرانجام برخی سهم خلوص یافته و به ‏طور ناب و پیراسته، محقق می‏ شوند.
لذا اسلام و کفر، ایمان و نفاق، اطاعت و عصیان و نیز صواب و خطا و خلاصه حق و باطل در فرهنگ قرآن کریم مخصوص نظام تشریع بوده و در حیطه تکوین جز اسلام و اطاعت و صواب و خلاصه حق، چیز دیگری یافت نمی‏ شود؛ زیرا زمام هر موجود در نظام تکوینی به‏ دست خدای سبحان است و کار خداوند نیز بر صراط مستقیم(۷) و اگر ضلالت و بطلان و مانند آن درباره برخی از موجودهای عالم طبیعت مطرح می ‏شود یا ناظر به نظام تشریع است و یا امری است نسبی نه نفسی؛ زیرا موجود عینی متن حق و صواب است و نسبت به مبدأ فاعلی خود مطیع محض.(۸)

پی نوشت :(۱). سوره یس، آیه ۸۲.

(۲). سوره آل عمران، آیه ۸۳.

(۳). سوره اسراء، آیه ۴۴.

(۴). سوره نحل، آیه ۴۹.

(۵). سوره مریم، آیه ۹۳.

(۶). سوره فصّلت، آیه ۱۱.

(۷). سوره هود، آیه ۵۶.

(۸). گردآوری از کتاب: حکمت عبادات، جوادی آملی، عبدالله، محقق: شفیعی، حسین، مرکز نشر اسراء، قم، ۱۳۸۸ شمسی، چاپ: پانزدهم، ص ۲۱.

نرم افزار شبهات کلامی

https://makarem.ir

موضوعات: بصیرت  لینک ثابت

 [ 10:42:00 ق.ظ ]  



  پاسخ های کلامی به پرسش های کلامی ...

سنت تغییر ناپذیر الهى

پرسش :منظور از این که «سنت الهى تغییر ناپذیر است» چیست؟

پاسخ اجمالی :طبق آیه ۴۳ سوره فاطر و آیات دیگر، سنت الهى تغییر ناپذیر است؛ زیرا خداوند به همه امور گذشته و آینده آگاه است و اینگونه نیست که با گذشت زمان، به مسائلى واقف شود که او را از سنت دیرینه اش بازدارد. منظور از«سنت»، قوانین ثابت و اساسى «تکوینى» یا «تشریعى» الهى است که هرگز دگرگونى در آن روى نمى دهد و این از یکسو، به همه رهروان راه حق دلگرمى و آرامش مى بخشد، و از سوى دیگر، وحدت دعوت انبیاء و یکپارچگى قوانین حاکم بر نظام آفرینش و نظام زندگى انسان ها را روشن مى سازد.

پاسخ :خداى متعال در آیه ۴۳ سوره «فاطر» مى فرماید: (هرگز براى سنت الهى تغییر و تبدیلى نمى یابى، و هرگز براى سنت الهى، دگرگونى نخواهى یافت)؛ «فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللّهِ تَبْدِیلاً وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللّهِ تَحْوِیلاً».
نوسان و دگرگونى سنتها درباره کسى تصور مى شود که آگاهى محدودى دارد و با گذشت زمان، به مسائلى واقف مى شود که، او را از سنت دیرینه اش باز مى دارد، یا کسى که آگاه است، اما روى میزان حکمت و عدالت رفتار نمى کند، و تمایلات خاصى بر فکر او حاکم است.
ولى پروردگارى که از همه این امور، منزه و پاک مى باشد، سنتش درباره آیندگان، همانست که درباره پیشینیان بوده است، سنتهایش ثابت و تغییرناپذیر است.
در بعضى از آیات قرآن مجید تنها سخن از: عدم تبدیل سنتهاى الهى آمده(۱) و در بعضى دیگر سخن از: عدم تحویل آنها.(۲)
ولى در آیه مورد بحث، هر دو را به صورت تأکید پشت سر هم آورده، مى فرماید: «نه براى سنت الهى تبدیلى مى یابى و نه تحویلى»!
آیا این هر دو، یک معنى را مى رساند که براى تأکید بیان شده است، و یا هر کدام اشاره به معنى مستقلى است؟
با توجه به ریشه این دو واژه، ظاهر این است که: به دو معنى مختلف اشاره مى کند: «تبدیل» آن است که چیزى را به کلى عوض کنند، یعنى آن را بردارند و چیز دیگرى جانشین آن نمایند، ولى «تحویل» آن است که همان موجود را از نظر «کیفى» یا «کمى» دگرگون سازند.
به این ترتیب، سنتهاى الهى نه به کلى عوض مى شود، و نه حتى کم و زیاد و ضعیف و شدید مى شود، از جمله این که: خداوند در مورد گناهان و جرائم مشابه، مجازات هاى مشابهى از هر جهت قائل مى شود، نه این که مجازاتى را براى گروهى قائل شود و گروه دیگرى را معاف سازد، و نه این که مجازات گروهى را کمتر و یا ضعیفتر کند، و چنین است قانونى که از ریشه ثابتى مایه گرفته که نه تبدیل در آن است و نه دگرگونى و تغییر.
قرآن، در آیات متعددى، روى مسأله تغییرناپذیر بودن سنتهاى الهى، تکیه کرده است
از جمله در سوره «احزاب» آیه ۳۸ بعد از آن که اجازه شکستن سنت غلط جاهلى را در مورد تحریم «همسر مطلقه پسر خوانده» صادر مى کند، مى فرماید: براى پیامبر گناه و جرمى نیست که اوامر الهى را هر چه باشد، اجرا کند، سپس مى افزاید: «سُنَّةَ اللّهِ فِی الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَ کانَ أَمْرُ اللّهِ قَدَراً مَقْدُوراً»؛ (این سنت پروردگار است که در اقوام پیشین و انبیاء سلف نیز بوده است و فرمان خدا بر اساس معیارهاى ثابت و تغییرناپذیرى، بوده است).
در آیه ۸۵ سوره «غافر» بعد از آن که تصریح مى کند: ایمان آوردن کفار لجوج از اقوام پیشین، به هنگام مشاهده عذاب استیصال، مفید واقع نشد، اضافه مى کند: «سُنَّةَ اللّهِ الَّتِی قَدْ خَلَتْ فِی عِبادِهِ وَ خَسِرَ هُنالِکَ الْکافِرُونَ»؛ (این سنت الهى است که در گذشته نیز در مورد بندگانش اجرا مى شد، و در آنجا کافران گرفتار زیان و خسران شدند).
و در سوره «فتح» آیه ۲۳ بعد از آن که پیروزى مؤمنان و شکست کفار و عدم وجود یار و یاور براى آنها را در جنگ ها مطرح مى کند، مى افزاید: «سُنَّةَ اللّهِ الَّتِی قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلُ وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللّهِ تَبْدِیلاً»؛ (این سنت پروردگار است که در گذشته نیز بوده، و هرگز سنت الهى تغییر نمى پذیرد).
و نیز در سوره «اسراء» آیه ۷۷ هنگامى که توطئه تبعید یا نابودى پیامبر(صلى الله علیه وآله) را بیان مى فرماید، اضافه مى کند: اگر آنها این کار خود را عملى مى کردند بعد از تو جز مدت کوتاهى باقى نمى ماندند: «سُنَّةَ مَنْ قَدْ أَرْسَلْنا قَبْلَکَ مِنْ رُسُلِنا وَ لاتَجِدُ لِسُنَّتِنا تَحْوِیلاً»؛ (این سنت پیامبرانى است که قبل از تو فرستادیم، و هرگز دگرگونى در سنت نمى بینى).
از مجموع این آیات، به خوبى استفاده مى شود که: منظور از «سنت» در این گونه موارد، قوانین ثابت و اساسى «تکوینى» یا «تشریعى» الهى است که هرگز دگرگونى در آن روى نمى دهد، و به تعبیر دیگر، خداوند در عالم تکوین و تشریع، اصول و قوانینى دارد که همانند قوانین اساسى مرسوم، در میان مردم جهان، دست خوش دگرگونى و تغییر نمى شود، این قوانین هم بر اقوام گذشته حاکم بوده است، و هم بر اقوام امروز و آینده، حکومت خواهد کرد.
یارى پیامبران، شکست کفار، لزوم عمل به فرمانهاى الهى هر چند ناخوشایند محیط باشد، عدم فایده توبه به هنگام نزول عذاب الهى، و مانند اینها جزء این سنتهاى جاودانى مى باشد.
این تعبیرات از یکسو، به همه رهروان راه حق دلگرمى و آرامش مى بخشد، و از سوى دیگر، انسجام و وحدت دعوت انبیاء و یکپارچگى قوانین حاکم بر نظام آفرینش و نظام زندگى انسان ها را روشن مى سازد، و در حقیقت شاخه اى است از شاخه هاى توحید.(۳)

پی نوشت :

(۱). سوره احزاب، آیه ۶۲.

(۲). سوره اسراء، آیه ۷۷.

(۳). گرد آوری از کتاب: تفسیر نمونه، آیت الله العظمی مکارم شیرازی، دار الکتب الإسلامیه، چاپ بیست و ششم، ج ۱۷، ص ۴۶۳ و تفسیر نمونه، آیت الله العظمی مکارم شیرازی، دار الکتب الإسلامیه، چاپ بیست و ششم، ج ۱۸، ص ۳۱۴.

نرم افزار شبهات کلامی

https://makarem.ir

موضوعات: بصیرت  لینک ثابت

 [ 10:42:00 ق.ظ ]  



  پاسخ های کلامی به پرسش های کلامی ...

قوانین تکوینى و تشریعى

پرسش :منظور از قوانین تکوینى و تشریعى چیست؟

پاسخ اجمالی :خداوند دو نوع قوانین در جهان هستی دارد. یکی قوانین تکوینی که همه موجودات در برابرش تسلیمند و مخالفتشان باعث نابودی شان می شود. دوم قوانینی است که در تشریع و تعالیم انبیاء وجود دارد و تسلیم بودن در مقابل آنها جنبه اختیاری دارد. البته سرپیچی از این قوانین هم موجب عقب افتادگی و نابودی می شود.

پاسخ :خداوند دو گونه فرمان در عالم هستى دارد؛ یک سلسله از فرمان هاى او به صورت قوانین طبیعى و مافوق طبیعى است که به موجودات مختلف این جهان حکومت مى کند، و همه آنها مجبورند در برابر آن زانو بزنند و لحظه اى از این قوانین سرپیچى نکنند، و اگر فرضاً سرپیچى کنند، ممکن است محو و نابود گردند. این یک نوع «اسلام و تسلیم» در برابر فرمان خداست. بنابراین اشعه آفتاب که به دریاها مى تابد و بخار آب که از دریا بر مى خیزد و قطعات ابر که به هم مى پیوندند، دانه هاى باران که از آسمان فرو مى ریزد، درختانى که بر اثر آن نمو مى کنند و گل ها که در پرتو آن شکفته مى شوند همه مسلمان اند؛ زیرا هر کدام در برابر قانونى که آفرینش برایش تعیین کرده است تسلیم اند.
نوع دیگرى از فرمان خداست که فرمان تشریعى نامیده مى شود یعنى قوانینى که در تشریع آسمانى و تعلیمات انبیاء وجود داشته است. تسلیم در برابر آنها جنبه «اختیارى» دارد و تنها افراد با ایمان هستند که به خاطر تسلیم در مقابل آنها شایسته نام «مسلمان» مى باشند. البته سرپیچى از این قوانین نیز، دست کمى از سرپیچى از قوانین آفرینش ندارد که این هم باعث انحطاط و عقب ماندگى و یا نابودى است. (۱)

پی نوشت :

(۱). گرد آوری از کتاب: تفسیر نمونه، آیت الله العظمی مکارم شیرازی، دار الکتب الإسلامیه، چاپ چهل و هفتم، ج ۲، ص ۷۴۵.

نرم افزار شبهات کلامی

https://makarem.ir

موضوعات: بصیرت  لینک ثابت

 [ 10:38:00 ق.ظ ]