اردیبهشت 1398
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << < جاری> >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      




 جستجو 



 
  شکست مسلمانان، با وجود اراده الهى در یاری آنهاه ...

 

پرسش :اگر مشیت و اراده خدا بر یارى مؤمنان است، چرا بسیارى از انبیاء در طول تاریخ به شهادت رسیدند؟

پاسخ اجمالی :پیروزى همواره به معنى غلبه ظاهرى و جسمانى بر دشمن نیست و گاه پیروزی، پیروزى یک مکتب است، همانند امام حسین(ع)، که با شهادت خود، اسلام را از سقوط، رهائى بخشید. از سویی وعده خداوند به پیروزی مؤمنان، یک وعده مشروط است و اختصاص به کسانى دارد که از قلب و جان، خواهان رضاى خدا و از نظر عمل در خط فرمان او باشند.

پاسخ :در پاسخ به این سؤال مى گوئیم: اولاً: پیروزى، معنى وسیعى دارد، و همیشه به معنى غلبه ظاهرى و جسمانى بر دشمن نیست، گاه، پیروزى، پیروزى مکتب است، و مهمترین پیروزى همین است، فرض کنید، پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) در یکى از غزوات، شهید شده بود، اما مى بینیم آئینش دنیا را گرفته، آیا ممکن است این شهادت را به شکست تعبیر کنیم؟
مثال روشن تر این که: امام حسین(علیه السلام) و یارانش در «کربلا» واقعاً شربت شهادت نوشیدند، ولى هدف آنها این بود که چهره زشت «بنى امیه» را که مدعى خلافت پیامبر(صلى الله علیه وآله) بودند، اما در حقیقت جامعه اسلامى را به عصر جاهلیت باز مى گرداندند نشان دهند، و به این هدف بزرگ رسیدند، مسلمانان را از خطر آنان آگاه کردند و اسلام را از سقوط، رهائى بخشیدند، آیا مى توان گفت آنها در «کربلا» مغلوب شدند؟!
مهم این است که: انبیاء و جنود الهى، یعنى مؤمنان در برابر تمام تلاشهاى مستمر و منسجم دشمنان حق، توانستند اهداف خود را در دنیا پیش ببرند و پیروان زیادى پیدا کنند و خط مکتبى خود را تداوم بخشند، و در برابر آن همه طوفان، قد علم کنند و حتى در دنیاى امروز افکار اکثریت مردم جهان را به خود متوجه سازند.
نوع دیگر، از پیروزى داریم که پیروزى تدریجى در برابر دشمن در طول قرنها است که گاه نسلى به میدان مى آید و پیروز نمى شود، اما نسلهاى آینده دنبال کار آنها را مى گیرند و به پیروزى مى رسند (مانند پیروزى نهائى لشکر اسلام بر لشکر «صلیبیون» بعد از دویست سال!) این نیز، پیروزى براى مجموع محسوب مى شود.
ثانیاً: فراموش نباید کرد که وعده خداوند، دائر به غلبه مؤمنان، یک وعده مشروط است نه مطلق، و بسیارى از اشتباهات، از عدم توجه به این حقیقت سرچشمه مى گیرد.
زیرا در آیات قرآن، کلمه «عِبادِنا»؛ (بندگان ما) و «جُنْدِنا»؛ (لشکر ما) و یا تعبیرات مشابه دیگرى مانند: «حِزْبُ اللّهِ ـ و ـ الَّذِیْنَ جاهَدُوا فِیْنا ـ و ـ وَ لَیَنْصُرَنَّ اللّهَ مَنْ یَنْصُرُهُ»، و مانند اینها، همه دلیل روشنى است براى شرائط پیروزى.
ما مى خواهیم نه مؤمن مجاهدى باشیم، و نه جند مخلصى، و با این حال بر دشمنان حق و عدالت پیروز شویم!
ما مى خواهیم: در مسیر الهى با افکار و برنامه هاى شیطانى پیش برویم، بعد تعجب مى کنیم که چرا مغلوب دشمنان هستیم، مگر ما به وعده هاى خود عمل کرده ایم که از خدا مطالبه وفا به وعده هایش مى کنیم؟!
در جنگ «احد» پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) وعده پیروزى به مسلمانان داده بود، و در مرحله اول جنگ، نیز پیروز شدند، اما گروهى به فکر جمع آورى غنائم و ایجاد تفرقه و نفاق و رها کردن فرمان رسول خدا(صلى الله علیه وآله) افتادند، و در حفاظت از دستاورد پیروزى آغاز جنگ، و درّه «احد» کوتاهى کردند، و همین امر سبب شکست نهائى آنها در آن جنگ شد.
گویا گروهى که خود را طلبکار مى دانستند خدمت پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) آمدند و با لحن خاصى عرض کردند پس وعده پیروزى چه شد؟
قرآن جواب بسیار جالبى به آنها گفت که شاهد گفتار ما است، فرمود: «وَ لَقَدْ صَدَقَکُمُ اللّهُ وَعْدَهُ إِذْ تَحُسُّونَهُمْ بِإِذْنِهِ حَتّى إِذا فَشِلْتُمْ وَ تَنازَعْتُمْ فِی الْأَمْرِ وَ عَصَیْتُمْ مِنْ بَعْدِ ما أَراکُمْ ما تُحِبُّونَ مِنْکُمْ مَنْ یُرِیدُ الدُّنْیا وَ مِنْکُمْ مَنْ یُرِیدُ الْآخِرَةَ ثُمَّ صَرَفَکُمْ عَنْهُمْ لِیَبْتَلِیَکُمْ وَ لَقَدْ عَفا عَنْکُمْ وَ اللّهُ ذُو فَضْل عَلَى الْمُؤْمِنِینَ»؛ (خداوند وعده خود را به شما [درباره پیروزى بر دشمن در احد] محقق ساخت، در آن هنگام که [در آغاز جنگ] دشمنان را به فرمان او مى کشتید، و این پیروزى همچنان ادامه داشت تا این که سست شدید، و در کار خود به نزاع پرداختید، و بعد از آن که [به مطلوب خود رسیدید] و آنچه را دوست مى داشتید خداوند به شما نشان داد، نافرمانى کردید، بعضى از شما خواهان دنیا بودند، و بعضى خواهان آخرت [با این حال باز شما را از شکست کامل نجات داد] و آنها را از شما منصرف ساخت، تا شما را بیازماید، و شما را مشمول عفو خود قرار داد ، و خداوند نسبت به مؤمنان فضل و بخشش دارد). (۱)
تعبیراتى مانند «فَشِلْتُمْ»؛ (سست شدید).
«تَنازَعْتُمْ»؛ (به اختلاف پرداختید).
«عَصَیْتُمْ»؛ (نافرمانى کردید).
به خوبى نشان مى دهد که آنها شرائط نصرت الهى و پیروزى بر دشمن را رها کردند، در نتیجه به مقصود خود نرسیدند.
آرى، خداوند هرگز قول نداده است که هر کس، نام خود را مسلمان و سرباز اسلام نهاد، و دم از جند اللّه، و حزب اللّه زد، در تمام صحنه ها بر دشمن پیروزش نماید، این وعده الهى مخصوص کسانى است که از قلب و جان، خواهان رضاى خدا و از نظر عمل در خط فرمان او باشند و تقوا و امانت را فراموش نکنند. (۲)

پی نوشت :

(۱). سوره آل عمران، آیه ۱۵۲.

(۲). گرد آوری از کتاب: تفسیر نمونه، آیت الله العظمی مکارم شیرازی، دار الکتب الإسلامیه، چاپ بیست و ششم، ج ۱۹، ص ۲۰۷.

نرم افزار شبهات کلامی

https://makarem.ir

موضوعات: بصیرت  لینک ثابت

[سه شنبه 1398-02-24] [ 10:51:00 ق.ظ ]  



  چگونگی اراده خداوند ...

پرسش :تعلق اراده الهى به موجودات چگونه است؟

پاسخ اجمالی :اراده خدا همان ایجاد افعال است نه چیز دیگر. از این رو خداوند می فرماید: «هنگامى که ما چیزى را اراده کنیم فقط به آن مى گوئیم موجود باش! آن نیز بلافاصله موجود مى شود». هم چنین امام رضا(ع) می فرمایند: «اراده خدا همان ایجاد کردن او است و نه غیر آن، زیرا که در خداوند نه اندیشه اى وجود دارد و نه تصمیمى». بنابراین، اراده خدا همان ایجاد افعال است لا غیر، خداوند مى گوید: موجود باش، آن هم موجود مى شود، بى آن که نیازی به سخن گفتن، تصمیم گیری و تفکر داشته باشد، و این اراده خدا همچون ذاتش غیر قابل توصیف است.

پاسخ :پاسخ این سوال در آیه ۴۰ سوره «نحل» آمده است. خداوند مى فرماید: (هنگامى که ما چیزى را اراده کنیم فقط به آن مى گوئیم موجود باش! آن نیز بلافاصله موجود مى شود)؛ «إِنَّما قَوْلُنا لِشَیْء إِذا أَرَدْناهُ أَنْ نَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ».
شاید نیاز به توضیح نداشته باشد که تعبیر به «کُنْ»؛ (موجود باش) نیز به اصطلاح از ضیق بیان و عدم گنجایش الفاظ است، و الا حتى نیاز به جمله «کُنْ» نیست، اراده خدا همان، و تحقق یافتن همان!.
اگر بخواهیم مثال کوچک و ناقصى براى این مسأله در زندگى خود بزنیم مى توانیم آن را تشبیه به ایجاد تصورات در مغز، به مجرد اراده کنیم، آیا هنگامى که ما تصمیم مى گیریم، تصورى از یک کوه عظیم یا یک اقیانوس پهناور، یا یک باغ وسیع با اشجار فراوان، و مانند اینها در مغز خود داشته باشیم هیچگونه مشکلى براى ما وجود دارد؟ و اصلاً نیاز به جمله و کلمه اى داریم؟ بلکه به محض اراده، تصویر این موجودات ذهنى در افق ذهن ما نمایان مى گردد.
در حدیثى از امام على بن موسى الرضا(علیه السلام) مى خوانیم: که یکى از یاران پرسید درباره اراده خدا و اراده خلق توضیحى بفرمائید، امام(علیه السلام) فرمود: «اراده از خلق همان تصمیم باطنى و سپس افعالى است که بعد از آن آشکار مى شود، ولى اراده خدا همان ایجاد کردن او است و نه غیر آن، زیرا که در خداوند نه اندیشه اى وجود دارد و نه تصمیم و نه تفکرى، این صفات (که همگى زائد بر ذات است) درباره خدا مفهوم ندارد، اینها صفات مخلوقات است.
بنابراین، اراده خدا همان ایجاد افعال است لا غیر، خداوند مى گوید: موجود باش، آن هم موجود مى شود، بى آن که حتى نیاز به لفظ و سخن گفتن به زبان و تصمیم گرفتن و تفکر داشته باشد، و این اراده خدا همچون ذاتش غیر قابل توصیف است». (۱)، (۲)

پی نوشت :

(۱). «اصول کافى»، جلد ۱، صفحه ۱۰۹، باب الاراده، حدیث ۳.

(۲). گرد آوری از کتاب: تفسیر نمونه، آیت الله العظمی مکارم شیرازی، دارالکتب الإسلامیه، چاپ بیست و هفتم، ج ۱۱، ص ۲۵۹.

نرم افزار شبهات کلامی

https://makarem.ir

موضوعات: بصیرت  لینک ثابت

 [ 10:36:00 ق.ظ ]